جز زیباییچیزی ندیدم!
این کلام یک قهرماناست که در ظاهر شکست خورده است.
شهادت و اسارت هزینه ای بود که برایبقای دین ، می بایست پرداخت می شد، صبورانه و قهرمانانه!
برای زینب که تربیت شده مکتب علی(ع)است، این حرکت اوج ارزش و زیبایی است .
شب عاشورا کسانی که در سر دوراهی،ماندن » را انتخاب کردند و زندگی بدون حسین » را ذلت و مرگ دانستند، آیا صحنهزیبایی نبود؟
آن ابراز وفاداری یاران، آن سؤال وجواب امام با علی اکبر و قاسم، آن شب بیداری اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمه تلاوتقرآن و نیایش از خیمه ها، آن اعلام وفاداری یاران در حضور زینب کبری ، هر کدامبرگی زرین از این کتاب جمال » نبود؟
آنچه در کربلا اتفاق افتاد، به یکبنیاد» تبدیل شد، برای مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جای زمین . آیا اینزیبا نبود؟
همه لحظه های عاشورا، به صورت یک الگودر آمد، که به انسان آزادگی» ، وفا» ، شجاعت » و بصیرت» آموخت. آیا این زیبا نبود؟
خون های پاکی که در آن دشت بر زمینریخت، بنیان ستم را ویران کرد . آیا این زیبا نبود؟
زینب نشان داد که سقف تعالی انسان وآستانه اوج گرفتن روح و ظرفیت کمال یک زن تا کجاست . حماسه اسارت نشان داد که تاچه حد است مقام آدمیت » . کشف و معرفی چنین ظرفیتی در زن مسلمان آیا زیبا نبود؟
زینب قهرمان و عارف، این ها را میدانست آینده را می دید . این بود که در مقابل سخن نیشدار و زخم زبان والی کوفه، کهبا طعنه خطاب به این بانوی اسیر گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی،فرمود:
ما رایت الا جمیلا . . . جز زیباییچیزی ندیدم!
درباره این سایت