محل تبلیغات شما

به این داستانتوجه فرمائید:

 فـرزنـد مـغـیـره بـن شـعـبـه نـقـل مى كند: منهمراه پدرم مغیره به مسافرت شام رفته و بر معاویه وارد شده بودیم . پدرم هر شب بهمجلس شبانه معاویه مى رفت و وقتى به خانه برمى گشت ـ با این كه خود از زیرکان بهنام عرب بود ـ از كیاست معاویه سخن مى گفت .

اما یك شب پس از این كه از نزد معاویه به خانه برگشت ، از غذا خوردن امتناع ورزید،و من او را سخت پریشان دیدم . ساعتى درنگ كردم ، سپس عـلّت نـاراحـتـى او راپـرسیدم . گفت : فرزندم ! من از نزد خبیث ترین و پلیدترین مردم بازگشته ام !

گفتم : هان ! براى چه ؟

گـفت : مجلس معاویه خالى از اغیار بود، و ما با هم خیلى خصوصى و با نهایت صمیمیتسخن مى گـفـتـیـم . مـن بـه او گفتم : اى امـیـرالمـؤ مـنـیـن ! تـو بـهآرزوهـایـت رسـیـده اى ، حـال اگـر با این سن پیری به عدل و داد اقدام كنى خیلىروزگاران از تو نام نیكى به یادگار بماند.

معاویه جواب داد: واى بر تو! این آرزویى سخت دور از دسترس است ابوبكر بـه حـكـومـترسـیـد، و عـدالت ورزیـد، و آن هـمـه سـخـتـى هـا تحمّل كرد، اما وقتى مُرد نامشنیز مُرد.

آنگاه عمر به حكومت رسید، كوشش ها كرد ولى وقتى كشته شد نامش نیز از میان مردم رفت. آنگاه بـرادر مـا عثمان به خلافت رسید. مردى از نظر نسب چون او نبود! اما تاكشته شد نامش فراموش گردید.

درحـالى كه نام این مرد، فرزند ابوكبشه (مقصود پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)است ، و این لقبى است كه كـفـّار قـریـش بـه طـعـنـه بـه آن حـضـرت داده بـودند)
(1) را هر روز پنج بار در سـراسـر جـهـاناسـلام بـه فریاد بانگ مى زنند و به بزرگى یاد مى كنند: (اَشْهَدُ اَنَّمُحَمَّداً رَسـُولُ اللّهِ)! تـو فـكـر مى كنى چه عملى در چنین شرایطى باقى خواهدماند؟ و چه نام نیكى پایدار است ، اى بى مادر؟

نه ، به خداى سوگند آرام نخواهم نشست مگر این كه نام او را دفن كنم ؛ و این ذكر ویاد را به خاك سپارم !)
(2)

مـعـاویه به سوگند خویش وفادار ماند، و نهایت كوشش خویش را در راه انجام آن به كاربرد احادیثى كه به دستور او درباره پیامبر(ص) جعل شد. پیامبر (ص) را از حدّ یكانسان معمولى نـیـز پـایـیـن تـر آورد. لذا مـتـفـكـّرانـى هـمـانـنـد دكـتـرصـالح وردانـى یـكـى از عـلل گـرایـش خـود بـه مـكـتـب تـشـیـّع را تـصـویـرنـامـطـلوب اهـل سـنـت و جـمـاعـت از پـیـامـبـر(ص) ذكـر مـى كـنـنـد.



1-در جنگ احد، پس از شكست مسلمانان ، ابوسفیان به عنوان استهزاء و تمسخر پیامبر راابن ابى كبشه نامید. ر. ك . انساب الاشراف ، ج 1، ص 91 و 327.

2-مـروج الذهـب ، ج 3، ص 454؛ شـرح نـهـج البـلاغـه ، ج 1، ص 463؛ الاخـبـارالموفّقیات ، ص 576.

منبع: زمینه های قیام امامحسین(ع)

حسین عبدالمحمدی

425-فقط یک روز در پناه مشرک

424-کربلا هنگامه تغییر یک امت

423-ریشخند خورشید قسمت دوم

، ,مى ,بـه ,ص ,معاویه ,كه ,، ج ,این كه ,او را ,پیامبر ص ,شد نامش

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

parduffsimi etudiants realmouse Sandra's notes twaretmendee عقابهای سفید Francine's receptions پونی کوچولو انسانی sarasafa بعداز رفتن تو