محل تبلیغات شما
به نام خدا

نگاهی به ساعتم كردم ، تا پایان وقت كلاس پنجدقیقه بیشتر باقی نمانده بود. معلم در كلاس قدم می زد و خاطراتی را بازگو می‌كرد.

 پس ازنقل سه خاطره گفت : حالا اگر موافقید یك معما برای شما بگم : یك صدا جواب دادیم:بگین آقا .

 معمولابرای جواب دادن به معما رقابت سختی دركلاس ایجاد می‌شد ،بچه هایی كه عقب نشستهبودند برای این كه بهتر بشنوند، بلند شدند و روی میز نشستند، معلم آمد وسط كلاس ،همه به طرف او حالت گرفتند ، معلم روی میز من نشست، دستی روی شانه ام گذاشت و گفت:طولانی ترین صدای زنگ در دنیا كدامه ؟

هنوز حرف معلم تمام نشده بود ، صمدی كه در حاضرجوابی لنگه نداشت با عجله گفت : آقا زنگ ریاضی.

صدای خنده در كلاس پیچید، معلم گفت : نه ، تاجواب خیلی فاصله داری.

بعد روكرد به همه :فكركنید، من هم یك راهنماییمی‌كنم ، این زنگ در جنگ به صدا در آمده .

من گفتم: آقا اجازه صدای آژیر خطر ه.

معلم با لبخندی گفت : گوش كنید .

سر و صدای بچه ها كه به اوج رسیده بود فرو نشست.

دقت كنید ، این زنگ پس از انفجار یك خمپاره بهصدا در آمـده.

سكوت بر كلاس حاكم شد، مبصر گفت :آقا زنگ

اما بقیه جواب تو دهانش ماند .

معلم گفت : ظاهراً باید بیشتر راهنمایی كنم، اینزنگ كوچكه، صدای كمی داره و فقط صاحب زنگ صدای اون رو می شنوه .

یكی ازبچه ها پرسید آقا از زنگ ساعت مچی هم صداشكمتره ؟

معلم پاسخ داد: هم بله، هم خیر. بعد اندكی فكركرد و ادامه داد : جنس این زنگ نه از فه نه پلاستیك و نه چوب .

بچه ها ساكت بودند،هیچ‌كس جواب نداشت.

بیشتر راهنمایی می‌كنم: این زنگ تا الان 35سالهیكسره صدا می كنه .

یكی از دانش آموزان چشمش به تخته سیاه افتاد كهروی آن نوشته بود : سالروز فتح خرمشهر گرامی باد . ناخودآگاه جواب داد : صدای زنگمدرسه های خرمشهره .

 معلمآهسته گفت: هیچ كس نمی تونه صدای این زنگ رو قطع كنه .

 بچه هابا معمای مشكلی برخورد كرده بودند ، یكی با دفترش ور می رفت و فكر می كرد ، یكی بهسقف كلاس چشم دوخته بود ،دیگری مبهوت بود و لبخند می زد.

 معلم كهپاسخی نشنید گفت: این زنگ داخل بدن انسانه.

 چندلحظه ای ساكت شد، بعد به طرف گوش من اشاره كرد: گوش انسان چكش های ریزی داره كه میتونه در اثرصدای بسیار قوی حاصل ازانفجار به ارتعاش در آمده و صدای زنگ آهسته ای رودرگوش به وجود بیاره، اما از آنجایی كه این چكش‌‌ بسیار ظریفه و حالت تعادلِیجدیدی هم پیدا كرده و در قسمت گوش داخلیه، قابل دسترس نیست ، كسی نمی‌تونه اون‌ رومتوقف كنه، در نتیجه صدای  زنگی به طور دائمدر گوش شنیده می‌شه.

معلم ازجا بلند شد و ادامه داد : البته این صدابا عث سر درد و فشار عصبی برای فرد می‌شه، كسی كه در جنگ انفجارو در فاصله نزدیكحس كرده ممكنه چنین وضعیتی براش بوجود آمده باشه.

یكی از عقب كلاس با تعجب پرسید : اینطور كسی آیاالان وجود داره .؟!!

معلم نگاهی به او كرد وگفت : بله من یك بسیجی میشناسم كه زنگ جنگ هنوز درگوشش  صدا می‌كنه.

كلاس ساكت شد، همه بی‌حركت به معلم چشم دوختهبودند، معلم سكوت را شكست: مانند این فرد كسان دیگری هم هستن.

پرسیدم آیا این صدا باعث سر درد نمی شه ؟ گفت:هم سـر درد میاره و هم گاهی قسمتی از سر سنگین شده و كمی به قول ما خواب می‌ره.ادامه داد : خرمشهر راحت آزاد نشد ،اینا قهرمانایی بودن كه توانستن اونرو  آزاد كنن.

زنگ مدرسه زده شد . اما صداش با بقیه روزا خیلیتفاوت داشت، صدای سالهای جنگ رو توی اون دمیده بودن، توپخانه ها كه یكباره با همشلیك می‌كردن و خمپاره ها كه منفجر می‌شدن. در واقع این من بودم كه احساس می كردم با شیرنی ها و تلخی ‌های جنگ همراهشدم .

معلم به طرف تخته سیاه رفت و چون زنگ خورده بوداشاره كرد كه بچه ها ازكلاس بیرون بروند، اما كسی تمایل نداشت كلاس رو‌ ترك كنه،زیرا هنوز انتظار داشتن از خصوصیات آن بسیجی چیزهایی بشنون.

  معلمكه خاطره را پایان یافته می دانست ، دستی برای همه تكان داد و بیرون رفت .

425-فقط یک روز در پناه مشرک

424-کربلا هنگامه تغییر یک امت

423-ریشخند خورشید قسمت دوم

زنگ ,كه ,معلم ,، ,صدای ,كلاس ,این زنگ ,بچه ها ,صدای زنگ ,به طرف ,ادامه داد

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

shaghayegh sorkh thevac97@gmail.com ایل کردشولی وبلاگ نمایندگی شفا مشهد William's receptions علی الاعلی Daniel's style وارد کننده چوب روسی نیازمندیهای ایران Amanda's page