محل تبلیغات شما

نگاه به تاریخ اسلام



  

هنگامیکهرسول خدا(ص) از طائف بازگشت و بنزدیکی مکه رسید چون به حال عمره بود و میخواستطواف و سعی انجام دهد تصمیم گرفت تا در پناه یکی از بزرگان مکه در آید و با خیالیآسوده ازدشمنان، اعمال عمره را انجام دهد.

از دونفر ازقریشیان خواست که اورا در پناه گیرند تا با خیال راحت ، مراسم عمره را انجام دهد،آنها نپذیرفتند، پیامبر(ص) با نفر سوم که فردی به نام مطعم  بود درخواست خود را در میان گذاشت، او پذیرفت،پیامبر (ص) مشغول طواف عمره شد، ابوسفیان و همراهانش وقتی پیامبر را تنها در خانهخدا دیدند، نزدیک بود به پیامبر(ص) یورش برده ، کار را یکسره کنند، فقط وقتی اطلاعپیدا کردند یک مشرک  که همپیمان خودشان استبه پیامبر(ص) پناه داده از تصمیم خود صرف نظر کردند.

رسول خدا (ص)چون طواف را انجام داد نزد مطعم آمده و ضمن اظهار تشکرفرمود: پناه خود را پس بگیر!مطعم گفت: چه میشود اگر از این پس نیز در پناه من باشی؟ فرمود دوست ندارم بیش ازیک روزدر پناه مشرک بسر برم.

تحلیل:

1-     یک مؤمن و مسلمان مقامی بسیار بالا دارد و زندگی در زیر سایهمشرکین و کفار، اصلا برایش شایسته نیست. دولت های اسلامی هم باید ارزش و اعتبارخودرا در برابر مستکبران حفظ کنند.

2-     می توان با تلاش و ایمان به امنیت و پیروزی دست یافت ، بدیهیاست که صبر و استقامت لازم دارد و نباید مأیوس شد.


اگر انتظار بیهوده داشتن كار صحیحى بود،حسین بن على (ع) شایسته تر از هر كس بود كه منتظر بنشیند تا خدا رحمت خود را بر اوو امت او نازل كند.

اما می بینیم درآیه: ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم ( 1 )

آب صاف و پاكى است بر سر منتظرها ,آنهایى كه به انتظار هستند كه همیشه خدا از یك راه غیر عادى كارها را درست كند.انتظار بیهوده نكشید . میگوید تحقیقا مطلب اینست كه هرگز خداوند اوضاع و احوال رابه سود مردم عوض نمى كند حتى یغیروا ما بانفسهم , مگر وقتى كه خود آنمردم آنچه مربوط به خودشان است عوض كنند .

آیا بیشتر از این مىتوان اطمینان پیدا كرد كه  انتظارات  به شكل انتظاراتى كهما داریم بیهوده است ؟ نص قرآن است، با نص قرآن نمى توانكارى كرد .

اى مردم ! انتظارنداشته باشید دیگران از خارج بیایند وضع شما را سروسامان دهند . ملتىكه بخواهد مستشار خارجى برایش تصمیم بگیرد تا ابد آدم نخواهد شد , چون او یغیروا»نیست باید یغیروا باشد , باید ابتكار و فكر ونقشه داشته باشد , باید خودش شخصا براى خود تصمیم بگیرد وانتخاب كند .

هر وقت ملتى رسید به جایى كه خودش براىخودش تصمیم گرفت و راه خود را انتخاب كرد و خودش در كار خود ابتكار به خرج داد ,چنین ملتى مى تواند انتظار رحمت و نصرت الهى را داشته باشد .

آری حسین (ع) قیامى كرد كه نهتنها جامعه آنروز اسلامى را تكان بدهد بلكه موجش بعد از هزار سال نیز الهام دهندهنهضتها باشد . این را مى گویند : یغیروا ما بانفسهم

حضرت زینب(سلام خدا بر او باد) چه لطیف و عزتمند، دشمن را به سخره گرفت، بعد از آنهمه سختیو غم شهادت و فراق عزیزانش در جواب یزید می گوید من چیزی جز زیبایی ندیدم».

چه کسی می تواند در نهایت سختی که به بن بست بیشتر شبیه است، و هنوز سرهای شهدا توسط دشمن، دست به دست می شود، زبان و قلبش این توان را داشتهباشد که چنین جمله ای را بگوید!!

ما اگر در شرایط سخت بصورت ساختگی و مقابل دوربین چنین جملهای را بگوئیم ، بی حالی و فشار مشکلات از کل جمله ما پیدا خواهد بود ، اما زینب دریک سخن حماسی مقابل طاغوت زمان چنین جمله ای را گفت.

با این حساب در قاموس زینب و اجداد پاکش بن بست برای مؤمنمعنا ندارد.

زینب در کوفه و شام و در کاخ یزید، دهها برابر خورشیدنورافشانی کرد تا چشم یزید کور و نامش با فساد و فسق همراه شود.

زینب به زن شخصیت داد، به صبر کنندگان الگو داد، به مبارزاندر شرایط سخت، به اسیران و خستگان امید و دلگرمی داد.

زینب به آنهایی که در اوج مشکلات اند و همه آوارها یکبارهروی سرشان خراب شده ، تشنگی، گرسنگی و فشار و طعنه دشمن، آتش گرفتن آشیانه طفلان وتاراج اموال ، ناله کودکان و آه درد آلود همراهان و نداشتن هیچ پناهی بجز خدا !درس داد که همه این ها زیباست چرا که در پیشگاه خالق است!

این یک ژست ی نبود، اعتقاد قلبی از یک موحد بود که برایهمیشه در تاریخ می تواند تکرار شود، هرجا که مؤمن و موحدی در فشار و زیر پرس حکومتکفر قرار گرفته باشد.


به این داستانتوجه فرمائید:

 فـرزنـد مـغـیـره بـن شـعـبـه نـقـل مى كند: منهمراه پدرم مغیره به مسافرت شام رفته و بر معاویه وارد شده بودیم . پدرم هر شب بهمجلس شبانه معاویه مى رفت و وقتى به خانه برمى گشت ـ با این كه خود از زیرکان بهنام عرب بود ـ از كیاست معاویه سخن مى گفت .

اما یك شب پس از این كه از نزد معاویه به خانه برگشت ، از غذا خوردن امتناع ورزید،و من او را سخت پریشان دیدم . ساعتى درنگ كردم ، سپس عـلّت نـاراحـتـى او راپـرسیدم . گفت : فرزندم ! من از نزد خبیث ترین و پلیدترین مردم بازگشته ام !

گفتم : هان ! براى چه ؟

گـفت : مجلس معاویه خالى از اغیار بود، و ما با هم خیلى خصوصى و با نهایت صمیمیتسخن مى گـفـتـیـم . مـن بـه او گفتم : اى امـیـرالمـؤ مـنـیـن ! تـو بـهآرزوهـایـت رسـیـده اى ، حـال اگـر با این سن پیری به عدل و داد اقدام كنى خیلىروزگاران از تو نام نیكى به یادگار بماند.

معاویه جواب داد: واى بر تو! این آرزویى سخت دور از دسترس است ابوبكر بـه حـكـومـترسـیـد، و عـدالت ورزیـد، و آن هـمـه سـخـتـى هـا تحمّل كرد، اما وقتى مُرد نامشنیز مُرد.

آنگاه عمر به حكومت رسید، كوشش ها كرد ولى وقتى كشته شد نامش نیز از میان مردم رفت. آنگاه بـرادر مـا عثمان به خلافت رسید. مردى از نظر نسب چون او نبود! اما تاكشته شد نامش فراموش گردید.

درحـالى كه نام این مرد، فرزند ابوكبشه (مقصود پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)است ، و این لقبى است كه كـفـّار قـریـش بـه طـعـنـه بـه آن حـضـرت داده بـودند)
(1) را هر روز پنج بار در سـراسـر جـهـاناسـلام بـه فریاد بانگ مى زنند و به بزرگى یاد مى كنند: (اَشْهَدُ اَنَّمُحَمَّداً رَسـُولُ اللّهِ)! تـو فـكـر مى كنى چه عملى در چنین شرایطى باقى خواهدماند؟ و چه نام نیكى پایدار است ، اى بى مادر؟

نه ، به خداى سوگند آرام نخواهم نشست مگر این كه نام او را دفن كنم ؛ و این ذكر ویاد را به خاك سپارم !)
(2)

مـعـاویه به سوگند خویش وفادار ماند، و نهایت كوشش خویش را در راه انجام آن به كاربرد احادیثى كه به دستور او درباره پیامبر(ص) جعل شد. پیامبر (ص) را از حدّ یكانسان معمولى نـیـز پـایـیـن تـر آورد. لذا مـتـفـكـّرانـى هـمـانـنـد دكـتـرصـالح وردانـى یـكـى از عـلل گـرایـش خـود بـه مـكـتـب تـشـیـّع را تـصـویـرنـامـطـلوب اهـل سـنـت و جـمـاعـت از پـیـامـبـر(ص) ذكـر مـى كـنـنـد.



1-در جنگ احد، پس از شكست مسلمانان ، ابوسفیان به عنوان استهزاء و تمسخر پیامبر راابن ابى كبشه نامید. ر. ك . انساب الاشراف ، ج 1، ص 91 و 327.

2-مـروج الذهـب ، ج 3، ص 454؛ شـرح نـهـج البـلاغـه ، ج 1، ص 463؛ الاخـبـارالموفّقیات ، ص 576.

منبع: زمینه های قیام امامحسین(ع)

حسین عبدالمحمدی


مؤمن روشنفکر»

اگر واگن های قطار ذره ای از لوکوموتیو انحراف داشته باشند، سرعت قطار کاهش پیدا می کند و اگر انحرافشان بیشتر باشد احتمال تخریب ریل یاواژگونی کل قطار وجود دارد. هر چه لوکوموتیو خوبی داشته باشیم بازهم در صورتی که واگنها ضعف در حرکت نشان دهند ، این قطار به مقصد نمی رسد.

به همان اندازه که لوکوموتیو باید قوی و چابک باشد، واگنهای مطیع و سربراه و روان و روغنکاری شده و کم اضطکاک می توانند در پیمودن مسیرمؤثر باشند.

اگر مردم اطاعت پذیر باشند ، حتی با یک رهبر منحرف مانندهیتلر یا معاویه به مقاصدی می رسند، ولی اگر قانون گریز باشند، حتی با بهترین امامو رهبر به جایی نمی رسند. نمونه اش جامعه تحت امر امام حسن علیه السلام که دربرابر معاویه شکست خوردند.

در غدیر دین کامل شد، وقتی خداوند با آن عظمت بفرماید امروزنعمت را بر شما تمام کردم، پس مطمئن می شویم همه خوبی هارا به ملت مسلمان عطاکرده، پس چرا این امت به رستگاری نرسید، حتما آن بخش دوم یعنی اطاعت مردم، مشکل داشت،بی جهت نبود که پیامبر(ص) فرمودند هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد.

مردم با اطاعت از امام ، می توانند کاری کنند که از مشکلاتیک رهبر کاسته شود، نباید در شعار مطیع بود و در عمل ، کوتاهی کرد.

قدر غدیر به اطاعت از امام غدیر است، نه به شعار و سرودنبرای غدیر. سطح فکری یک امت با میزان اطاعت او از برنامه ها سنجیده می شود و هرچهکج و معوج حرکت کند، دلیلی بر شکل ناپذیری مدنی است.

حکومت های طاغوتی از بی خبری مردم برای اطاعت پذیری و تحمیقاستفاده می کنند، اما دین خدا از مردم، آموختن و پژوهش را خواسته و روشنفکری رامقدمه اطاعت مطلوب می داند، که نمونه آن سلمان و ابوذرند، که از همه عالم تر ومطیع تر بودند.

اگر امام به ساده زیستی فرمان دهد و در میان مردم تجمل نفوذکند، اگر امام به دفع شبیخون فرهنگی فرمان دهد و مردم این هشدار را درک نکنند، اگرامام به تولید فرمان دهد و انباشت ثروت و کسب مال از راههای دیگر در جامعه رواجداشته باشد، علائم هشدار برای مؤمنان روشنفکر است و باید با بیداری خود، آن راجبران کنند.

آدرس ما در ایتا و گپ  @tarikhy
و در سروش @tarikhye


زمانی که یک گروه به کوهنوردی می رود، انتخاب یک سر گروه آشنابا فن کوهنوردی و مطلع از جغرافیای منطقه ضرورت دارد تا با اطمینان همه تصمیم گیریهای اصلی گروه را به او واگذار کنند.

اگر یک سفر کوتاه یا بلند به دریا در پیش باشد، اولین گامانتخاب یک ناخدای کشتی مسلط به مسائل کشتی و دریاست.

کوهنوردی ممکن است یک روز یا حداکثر یک ماهباشد، سفردریا هم ممکن است یک هفته یا چندماه طول بکشد، برای یک یا چندماه حاضرنیستیم بدون راه بلد و متخصص به کوه یا به دریا سفر کنیم.

اگر این سرگروه کوهنوردی و ناخدای کشتی بگویند از مادر بهاعضاء گروه مهربانتر است یا بگویند معصوم است و هیچ خطا در زندگی و دستورش نیست ،که خیلی موضوع زیبا می شود و عاشقانه به دستورش می توان عمل کرد، نه از رویناچاری!

آیا یک عمر زندگی را بدون راهبر می توان طی کرد؟

آیا انسان احساس نمی کند برای زندگیش به رهبری نیاز دارد کهمسائل روز را بشناسد ، مملکت را به دشمن نفروشد؟

آیا بشر نمی خواهد این قدر مطمئن به این رهبر و امام باشدکه ذره ای در کار او شک نکند ، بداند که او با قدرت و آرامش، کشتی زندگی را به مقصدمی رساند؟

آیا بشر اگر به چنین رهبری دست پیدا کند خودرا به رأی وتصمیم او نمی سپارد؟

خداوند کار را ساده فرموده و چنین امامی را به مسلمین معرفیکرده است .

در کجا ؟

در غدیر، برای این که از اختلاف که بزرگترین آفت جامعه استپرهیز شود، خداوند دستور فرمود به پیامبر(ص) که جانشین خودرا معرفی کن.

غدیر را قدر بدانیم، همه قدرت در یک جامعه به دست رهبر استو رهبری در غدیر تعیین شد.

همپای غدیر حرکت کنیم که خوشبختی جامعه در پیروی از امامی است که خدا معرفیکرده و با اطمینان می توان به او گوش جان سپرد. پیامبر(ص) می فرمود: بر او جلو نیفتید که گمراه می شوید و ازاو کنار نکشید که از دست می روید.

 موفق باشید


تحلیل حضرت آیت‌الله ‌ای درباره وضعیت دولت مصدق دربازه‌ی زمانی سی‌ام تیر ۱۳۳۱تا ۲۸مرداد ۱۳۳۲

 دشمن فهمید که راز پیروزی ملتایران چیست؛ لذا درصدد برآمد تا یّون و سردمداران دولتی را از ت و دینجدا کند. آنها را از آیةالله کاشانی جدا کردند و بینشان فاصله انداختند و متأسفانهموفّق هم شدند.

از سی تیر ۱۳۳۱که مرحوم آیةالله کاشانی توانست ملت ایران را آن‌طور به صحنه بیاورد، تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که عوامل امریکا در تهرانتوانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خودنشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید.

در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضدّ استقلال اینکشور و با توطئه دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصله خود را با آقای کاشانی زیادکرد، تا این‌که مرحوم آیةالله کاشانی چند روز قبل از ماجرای ۲۸ مرداد نامه نوشت - همه ایننامه‌ها موجود است - و گفت من میترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند ومشکلی به وجود آورند.

 دکتر #مصدق گفت: منمستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همین‌جا بود. ملت ایران را سرانگشتت - کسی مثل آیةالله کاشانی - وادار میکرد که صحنه‌ها را پُر کند و به میدانبیاید و جان خود را به خطر بیندازد.

در ۲۸مرداد که #کاشانی منزوی و خانه‌نشین بود - و در واقع دولت مصدّق او را منزوی و ازخود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشتهباشند؛ لذا کودتاچیهای مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و به‌راحتی بخشی ازارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راهانداختند و مصدّق را سرنگون کردند.

پس از آن، دیکتاتورىِ محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیست‌وپنجسال این ملت زیر چکمه‌های دیکتاتوری او لگدمال شد و #ملی_شدن_صنعت_نفت هم در واقعهیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که امریکاییها طرّاحی آن راکردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از ت و دین. اینها عبرتاست. ۱۳۸۰/۰۸/۲۰

آدرس ما در ایتا و گپ  @tarikhy

و در سروش @tarikhye


قسمتدوم»

 3- رعایتامور اقتصادی نسبت به فقرا

امام رضا(ع) به صورت ناشناس با واسطه ها و گاه نیمه شب به خانه نیازمندان می رفتند و رفعمشکل می کردند.

زمانی کهفردی بدهکار می شد و طلبکار بر او سخت می گرفت، امام رضا (ع) در این شرایط بهپرداخت بدهی او اقدام کرده و یا او را ضمانت می کردند تا بدهکار  مشکلش رفع شود. (حرعاملی، وسائل الشیعه، کتابتجاره)

امام رضا(ع) به کسانی که از پرداختن حقوق تهی دستان(خمس و زکوه) ، خودداری می ورزند، چنینهشدار دادند:

صاحبنعمت در خطر است، پرداختن حقوق خدا در آن نعمت بر او واجب است؛ به خداى سوگند کهخداوند بزرگ نعمت هایى به من مى دهد؛ و من پیوسته در این باره بیمناکم تا آن گاهکه از عهده حقوقى که خدا بر من واجب کرده برآیم.» (کلینی، الکافی، ج4، ص399)

 4- قناعت:
در جای دیگر امام رضا(ع) بیانی دارند از قول خداوند بزرگ:
خداوند می فرماید: توبه آن چه روزیت کرده ام خوشنود باش تا از بی نیازترین مردم باشی و من روایت می کنمکه هر کس قناعت پیشه داشت سیر است و هر که قانع نباشد سیر نمی شود9(نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص225)
 

حضرتامام رضا (علیه السلام)، همواره پیروانشان را به رضایت به رزق اندک توصیه می کردندو از فرمایشات ایشان است: هر کس به رزق و روزی کم از خدا راضی باشد، خداوند ازعمل کم او راضی خواهد بود10(شهید اول، کتاب چهل حدیث، ص30)

اماممی فرماید:
مالجمع نمی شود مگر با پنج خصلت: بخل شدید، آرزوی دراز، حرص غلبه کننده، قطع رحم ومقدم داشتن دنیا بر آخرت11(شیخ صدوق، الخصال، ج1، ص282)
ایشانهمچنین می فرماید: اگر مردم حد میانه را در خوراک رعایت می کردند، بدن هایشانپایدار و سالم می ماند ( مجلسی، بحارالانوار، ج59، ص142)

)استفاده از نعمت های الهی در حدی که انسان بتواند سلامت خود را حفظ کند و با نشاطکامل به ادای وظایف فردی و اجتماعی خود بپردازد، امری مطلوب و بلکه واجب است. 1(ر.ک: مجلسی،بحارالانوار، ج66، ص334)

ازدیدگاه امام رضا (ع) یکی از پایه های زمینه ساز حرکت تکاملی برنامه ریزی اقتصادی،اندازه گیری و تقدیر معیشت است. (سکندری، همان، ص190)

منبع: https://razavi.aqr.ir

آدرس کانال  در ایتا  @tarikhy
آدرس کانال  در سروش @tarikhye
آدرس کانال در گپ @tarikhy


قسمتاول»

1-جامعه و اقتصاد:
امام رضا (ع) علتنابسامانی، و مشکلات جامعه را به کار گماردن جاهلان و اشخاص ناآگاه که در مدیریتاقتصادی تخصص ندارند، می داند. (اسحاقی، همان، ص136 و 137؛ ر.ک: حکیمی، همان،ص139-137)
 
امامرضا (ع) درباره محدودیت سود در داد و ستد می فرمایند: سودگرفتن مؤمن از برادر دینیخویش ربا است، مگر این که چیزی را به بیش از صد درهم بخرد. در این صورت، به اندازهخوراک روزانه اش سود دریافت می کند، یا کالایی را برای فروش بخرد، در این صورت سوداندکی از او می گیرد.»(الحیاة، برادرانحکیمی، ترجمه احمد آرام، ج 4، ص 142)

 2- تأمیناقتصاد خانواده:

امام رضا(ع)می فرماید: آن که با کار و کوشش، در جستجوی مواهب زندگی برای تأمین خانواده خویشاست، پاداشی بزرگ تر از مجاهدان راه خدا دارد.» (ابن شعبه، تحف العقول، ص445)

ایشاندرباره چگونگی تأمین مخارج زندگی و خانواده فرمودند: هزینه زندگی حد وسط است میاندو روش ناپسند.» (مجلسی، همان، ج68، ص347)

و فرمودند:پرداخت مخارج خانواده میان دو مرز قرار دارد: مرز اسراف و زیاده روی و مرز اقتدارو تنگ نظری و خسَّت .

از دیدگاهامام رضا (ع) شخص اجازه ندارد که در مصرف بر خود سخت گیرد و نیز مجاز نیست کهاموال خویش را ریخت و پاش نماید (اسحاقی، مبانی راهبردی جهاد اقتصادی، ص135 و134؛- حکیمی، معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص91-88)

امام رضا(ع) درباره مسئولیت تأمین معاش که بر عهده سرپرست خانواده می باشد، می فرماید:سزاوار آن است که شخص در زندگی خانوادگی خود توسعه بدهد تا آنان در انتظار مرگ اونباشند.» (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص68)

همچنین ایشانفرموده اند: آن خرجی که برای خود و اهل خانه می کنی صدقه محسوب می شود و آن کسیکه از راه حلال برای افراد تحت تکفل رنج می کشد هم چون مجاهد راه خداست.» (مستدرکالوسائل، ج13، ص54.)

https://razavi.aqr.ir

ادامه دارد


منصور دوانیقى (خلیفه عباسى ) به امام صادق (ص)نوشت : چرا مانند دیگران نزد ما نمى آیى و با ما نمى نشینى ؟
امام در پاسخ نوشتند :
ما از دنیا چیزى نداریمكه براى آن از تو بترسیم و تو نیز از فضایل و امور آخرت چیزى ندارى كه به خاطر آنبه تو امیدوار باشیم ، نه تو در نعمتى هستى كه بیایم به تو تبریك بگویم و نه خودرا در بلا و مصیبت مى بینى كه بیایم به تو تسلیت دهم . پس چرا نزد تو بیایم ؟!
منصور نوشت :
بیایید ما را نصیحتكنید!
امام علیه السلام جوابداد:
هر كس اهل دنیا باشد تورا نصیحت نمى كند و هر كس اهل آخرت باشد نزد تو نخواهد آمد.

منبع: داستان هاى بحارالانوار جلد سوم- محمود ناصرى

برگرفتهاز کتاب بحار،ج 47، ص 4


قسمت چهارم- بازار سالم

حضرت علی(ع)  از امرنظارت و اقتدار در بازار برای نفع شخصی استفاده نمی کردند بلکه خیلی ساده و بدونهمراهی و محافظ، در بازار تردد کرده، به بازدید یا خرید می پرداختند ،کسانی‌ که‌ امامرا نمی‌شناختند فکر می‌کردند که‌ یک‌ فرد عادی است.

یک روز حضرت‌ در بازار به مغازة‌ پیرمرد پیراهن‌ فروشی‌ رفتند، یک‌ پیراهن‌ سه‌ درهمی‌ درخواست کردند، پیرمرد ایشان را شناخت‌ و احترام‌ کرد، ‌حضرت‌ با او وارد معامله‌ نشدند تا مباد به خاطر احترام به ایشان، تخفیف ویژه ایبدهد و ضرر کند، حتی ممکن بود صاحب مغازه بعدا بگوید یا با خود بیاندیشد ناچار شدهتخفیف بدهد، یا چون از قدرت حکومت ترسیده، اجبارا تخفیف داده !!

به‌ مغازه‌ دیگری‌ رفتند‌ بازهم صاحب‌ مغازه،‌ امام راشناخت، این بارهم خرید نکردند، سرانجام‌ وارد مغازه‌ سومی‌ شدند ، صاحب مغازهجوانکی بود که‌ حضرت‌ را نمی‌شناخت. از او پیراهن‌ سه‌ درهمی‌ خریدند. (1)

ایشان مثل یک فرد عادی جامعه، به هنگام خرید، چانه هم میزدند ولی از مقام خود برای خریدی ارزانتر استفاده نمی کردند.
قطعا استفاده از رانت و مسؤلیت دولتی برای خرید جنس مرغوب تریا زمین و خانه در جایی بهتر، جزء خط قرمز های امام بود، رهروان راستین امام همباید از این امور بپرهیزند.

تجار و کسبه در بازار به‌ جایگاهی‌ تکیه‌ زده‌اند که‌ هر آن،احتمال‌ سقوط‌ و انحطاط‌ مالی‌ و اخلاقی‌ برای آنها وجود دارد و باید هوشیار باشند.بی جهت نیست که  امام(ع) فرموده اند:
بازار، خانه‌ سهو و فراموشی‌ است‌(یاد خدا فراموش می شود)،پس‌ کسی‌ که‌ در آن‌ یک‌ بار تسبیح‌ خدا گوید، برای‌ او یک‌ میلیون‌ حسنه‌ می‌نویسند!

امام  در بازدید هاراه رسیدن به بازار سالم را این طور بیان می کردند، پرهیز از دروغ‌ ، امتناع ازسوگند در داد و ستد، راضی‌ به‌ حق‌ خود بودن‌ ، توزین درست و عادلانه و .

1-        احمدبن‌ حنبل، فضایل‌ الصحابة، ج‌ 1، ص‌ 528، روایت‌ 878.


رهبران ما بالاتراز حقوق بشر ، عمل می کردند، دنیای متمدن از ما خیلی عقب است، دلیل بر این ادعا رادر قطعه های تاریخی ذیل ملاحظه فرمائید:

1 - در تاریخ آمده پیامبر اسلام (ص) در خانه خود بر حصیریمی نشسته اند و از تخت و تاج و خادمان و سرایداران در خانه کوچک ایشان خبری نبود،و بابت این موارد هزینه ای بر مردم و بیت المال تحمیل نکرده بودند، در حالی کهامروز حقوق بشر، این موارد را برای یک حاکم مجاز می داند .

2 - شهرت پیامبراسلام(ص) در همه جا پیچیده است، یك عرب بیابانى مى ‏آید خدمت پیامبر. وقتى كه مى‏خواهد حرف بزند، ترس از پیغمبر، او را مى‏ گیرد، زبانش به لكنت مى ‏افتد.

پیامبر با خودمی اندیشد، از دیدن من زبانش به لكنت افتاد؟! ناراحت مى‏ شود، فورا او را در بغلمى‏ گیرد و مى‏ فشارد تا بدنش بدن او را لمس كند.

می گوید:برادر!   آسان بگو، از چه مى ‏ترسى؟ من از آن جبارها نیستم،من شاه نیستم، من پسر آن زنى هستم كه با دست‏ خودش از بز شیر مى ‏دوشید. من مثل برادرتو هستم، هر چه دلت مى‏ خواهد ‏بگو.


تاریخمعاصر: به مناسبت رحلت امام خمینی و 15 خرداد»

مرحومهمرضیه حدیدچی:روزی من در نوفل لوشاتو به علت ارزانی، حدود 2 کیلوپرتقال خریدم.تا برای سه الی چهار روز پرتقال داشته باشیم.
امام با دیدن پرتقال‌ها فرمودند: "این همه پرتقال برایچیست؟" عرض کردم: "پرتقال ارزان بود، برای چند روز خریدم."
فرمودند: شاید امروز در نوفل‌لوشاتو کسانی باشد که تا به حالبه علت گران بودن پرتقال نتوانسته‌اند آن را تهیه کنند و شاید با ارزان شدن آن، می‌توانستندمقداری از آن را تهیه کنند؛ در حالی‌که شما برای سه یا چهار روز آن هم به جهتارزان بودن خریده‌اید. ببرید مقداری از آن را پس بدهید."
گفتم: "پس دادن آن ممکن نیست؟"

فرمودند:باید راهی پیدا کرد. پرتقالها را پوست بکنید و به افرادی بدهید که تا حالاپرتقال نخورده‌اند. شاید از این طریق خداوند از سر گناه شما بگذرد.

. .@TasnimNa

نکته: چندموضوع اقتصادی اجتماعی در این خاطره می توان دید، حقوق بشر چه؟


قسمتسوم- وای‌ بر کم‌فروشان‌

حضرت‌ درعهدنامه‌ مالک‌ اشتر سود حاصل‌ از تلاش‌ بازرگانان را مایه‌ برپایی‌ بازار می داند،ولی می‌فرماید:
و با این‌همه‌ بدان‌ که‌ میان‌ بازرگانان‌ بسیار کسانند که‌ معامله ای‌ بد دارند، بخیلند ودر پی‌ احتکارند . کالا را به‌ هر بها که‌ بخواهند می‌فروشند و این‌ سود جویی‌ وگران فروشی‌ زیانی‌ است‌ بر همگان، و عیب‌ است‌ بر والیان.

بایدخرید و فروش‌ . با نرخ‌های‌ رایج‌ بازار باشد، نه‌ به‌ زیان‌ فروشنده‌ و نه‌خریدار. و آن‌ که‌ پس‌ از منع‌ تو دست‌ به‌ احتکار زند او را کیفر بده‌ و عبرت‌دیگران‌ گردان‌ (1)

امامعلی(ع) اهمیت نظارت بر اقتصاد و بازار را از پیامبر (ص) آموخته بود، مردم‌ مدینه‌قبل‌ از ورود پیامبر(ص) بدترین‌ مردم‌ از جهت‌ توزین‌ بودند، اولین‌ سوره‌ای‌ که‌در مدینه‌ نازل‌ شد آغاز آن وای‌ بر کم‌فروشان‌ بود ! پیامبر اکرم کوشید‌ تا مردم‌مدینه‌  مقید به‌ توزین‌ دقیق‌ شوند (2)

 علی(ع) در بازار بصره به یکی از بازاریان آموزشداد چگونه طلب‌ معاش‌ کند که از آخرت غافل نشود؟ (3)

ایشاناخلاق در بازار را اینطور بیان کرد:
ای‌بازاریان‌ از خدا طلب‌ خیر کنید و به‌ واسطه‌ آسان‌ گرفتن در معامله‌ ، تبرک‌جویید و به این‌ وسیله‌ به‌ مردم‌ نزدیک‌ شوید و با بردباریخود را زینت‌ بخشید (4)

نکته:امام بطور خلاصه مطلب فوق العاده مهمی را بیان می کند آنجا که می فرماید: سود جویی‌و گران فروشی‌ (توسط تاجران) زیانی‌ است‌ بر همگان، و عیب‌ است‌ بر والیان!!!

منابع:

1-     نهج‌البلاغه‌ نامه‌ 53

2-     المیزان‌ ج‌ 20، ص‌ 230

3-     شیخ‌ مفید، الامالی، ص‌ 119

4-     کتاب کافی، ج‌ 5، ص‌ 151


قسمت دوم - نظارت بر اقتصاد و بازار:

‌ نظارت‌ آن حضرت همه‌ شئون‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ را دربرمی‌گرفت،یکی از بخش های مهم آن نظارت‌ بر بازار بود.

 بر بازار کوفه‌ خودنظارت‌ کرده و نمایندگانی‌ را برای‌ نظارت‌ بر سایر بازارها منصوب‌ نمودند و دستورالعملی‌ را برای‌ استانداران‌ نیز ارسال‌ نمودند که‌ بر بازار نظارت و محتکرین‌ رامجازات‌ نمایند.(1)
ابن‌ عباس‌ را به‌ عنوان‌ قاضی‌ و ناظر به‌ بصره‌ گسیل‌ داشتند.(2)

نامه‌های‌ تند و شدید اللحنی‌ را برای‌ اشعث‌ بن‌ قیس (والی‌آذربایجان‌) و زیاد بن‌ ابیه(در فارس) و شریح‌ (قاضی‌ کوفه) و عثمان‌ بن‌ حنیف‌ (دربصره) و چندین نفر دیگر ارسال کردند.(3)
همه‌ این‌ نامه‌ها حکایت‌ از آن‌ دارد که‌ حضرت‌ با خطا ولغزش‌، برخورد کرده و خیانت کار را به‌ شدت‌ مجازات‌ می‌نمودند.

وقتی‌ حضرت‌ متوجه‌ شدند اشعث‌ بن‌ قیس‌ 100000 درهم‌ از بیت‌المال‌برداشت‌ نموده، به او اعلام کردند: اگر این‌ مبلغ‌ را به‌ بیت‌المال‌ برنگردانی‌ جانترا از دست خواهی داد.

 اشعث قصد فرار بهسوی معاویه را داشت که اقوامش اورا نصیحت کردند و در نهایت پول‌ را به‌ بیت‌المال‌برگرداند.(4)

امام علی (ع) در نامه ای مسؤل بازار اهواز را برکنار کرده واورا خائن خوانده، مجازات های سختی را هم برای او اعمال می کنند.

نکته: نظارت بر بازار در نظر امام علاوه بر احقاق حقوق مردم، ابعاد دیگری داشت، قلب تپنده جامعه بازار است، بازاری که اغتشاش داشته باشد باعثسلب آرامش فکری و آسایش مردم خواهد شد.

منابع:
1- دعائم‌ الاسلام‌ ج‌ 2، ص‌ 39.
2-کتاب ادب‌ قضاوت ، ج‌ 1، ص‌ 135.
3-نهج‌البلاغه، نامه های‌ 5 - 20- 3 - 45
4-دعائم‌الاسلام، ج‌ 1، ص‌ 396.


(قسمت اول):

حضرت‌ در نامه‌اش‌ به‌ مالک‌ اشتر می‌نگارد:

پس‌ روزی‌ کارمندان خودرا زیاد در نظر بگیر!که‌ فراخی‌ روزی‌، نیروشان‌ دهد تا در پی‌ اصلاح‌ خود برآیند، و سبب بی نیازی شان‌خواهد بود، تا دست‌ به‌ مالی‌ که‌ در اختیار دارند نگشایند و حجتی‌ بُوَد بر آنان‌اگر فرمانت‌ را نپذیرند، یا در امانت‌ خیانت‌ ورزند.

حضرت‌ صرفاً‌ به‌ ایجاد چنین‌ زمینه‌های‌ مثبتی‌کفایت‌ ننمودند و معتقد بودند باید از طرز عمل‌ مأموران‌ نیز آگاه‌ بود و شیوة‌برخورد آنان‌ با مردم‌ را زیر نظر داشت‌ و از میزان‌ صحت‌ و سقم‌ گزارش های‌ آنان‌مطلع‌ بود.

این‌ مراقبت‌ها باید توسط‌ بازرسان‌ ویژه‌ای‌که‌ چشم‌ حکومت‌ محسوب‌ می‌شوند، انجام‌ پذیرد. حضرت‌ می‌فرماید:

پس‌ بر کارهای‌ آنان‌ مراقب باش و جاسوسی‌راستگو وفاپیشه‌ بر ایشان‌ بگمار ، زیرا که مراقبت‌ نهایی‌ تو در کارهایشان،وادارکننده‌ آنهاست‌ به‌ رعایت‌ امانت، و مهربانی‌ بر رعیت، اگر یکی‌ از آنان‌ دست‌به‌ خیانتی‌ گشود و گزارش‌ جاسوسان‌ تو وجود آن‌ خیانت‌ را تایید کرد ، بدین‌ گواه‌ بسنده‌ کن‌ و کیفر او را باتنبیه‌ بدنی‌ بدو برسان‌ و آنچه‌ بدست‌ آورده‌ از او بگیر، سپس‌ او را خوار بدار وخیانت‌کار شمار و طوق‌ بدنامی‌ را در گردنش‌ درآر. ( نهج‌البلاغه، نامه‌ 53)

منبع: امام علی (ع)، حکومت و بازار

نویسنده: محمدنقی نظرپور
25 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.26
نهج‌البلاغه، نامه‌53.

منبع: http://ensani.ir

وقتی به پیچ تاریخی یک ملت می رسیم خیلی ها ممکن است جابزنند و بگویند تا کی شکیبایی و صبر ، مگر این انقلاب قرار نبود مشکلات را حل کندمگر انقلاب نکردیم تا از فساد پهلوی و آمریکا نجات پیدا کنیم ، بعد از 40 سال هنوزبحران اقتصادی رها نکرده، بیشتر هم شده!

وقتی ندانیم در تاریخ چندین بار این داستان تکرار شده فکرمی کنیم ما فقط نوبر آورده ایم و باید یک شبه همه چیز حل می شد.

 وقتی صبر و شکیباییانبیا و ائمه را نخوانده باشیم ، وقتی در علل غیبت هزار ساله امام زمان(عج) دقتنکرده باشیم، طبیعی است که می خواهیم مفت و راحت، کارها به پیش برود و اگر موافقمیل ما نبود با فوق لیسانسمان می رویم خارج، برای آسایش شخصی ، یادمان می رود برایچه به دنیا آمدیم، چه شد مسلمان شدیم، چه شد شیعه شدیم.

نوجوان که هستیم سرمان توی بازی های رایانه ای است از کار وعرق ریختن هم خبری نیست ، روی پر قو بزرگ می شویم ، کیک و شکلات و ساندویچ هم میریزند توی دامن ما، از تلاش و شکست خبری نیست، یک انسان کم طاقت بار می آییم.

 حالا اسمی از پیچتاریخی می شنویم رنگمان می پرد، دلار برود بالا همه گیج می زنیم مثل این که صیحهآسمانی آمده تلوتلو می خوریم، چند جنس گران شود ، گویا سونامی آمده شنا کردن وپارو زدن را رها کرده خودرا به موج می سپاریم.

 اصلا گویا مامسلمانها نبودیم که محاصره در شعب ابوطالب را دیدیم، گویا ما ایرانی ها نبودیم کهمحاصره سنگین در زمان دفاع مقدس را داشتیم.

به ما نگفتند این دنیا جای تلاش و جهاد است و تا بودهدرگیری حق و باطل از این محاصره ها و استقامت ها داشته.

این درس ها را کدام مدرسه قرار است به فرزندان ما بدهد، تا نوجوانما مرد جهاد و ایثار برای فردای کشور و اسلام باشد.


قسمت اول- رد پای مادیات در کربلا

عده ای از ابتدا همراه امام حسین(ع) با انگیزه اقتصادی حرکتکردند و چون احتمال شهادت لشکریان امام، بیشتر شد، صحنه را ترک کردند.

هنگامی که لشکر یزید سر و صدا راه انداختند تا سخنرانی امامرا نشنوند ، اشاره اصلی امام به یک نکته اقتصادی است، فرمودند شکم های شما از مالحرام پر شده.

یعنی که در بوجود آمدن این حادثه بزرگ تاریخ ، روابط غلطاقتصادی و درآمد از راه حرام ، نقش داشته.

در جای دیگر، امام کلامی به این مضمون می فرمایند: (بسیاریاز) مردم بنده دنیایند. اولویت برای آنها مسائل مادی است و دین داری برای بخش قابلتوجهی از مردم، در حد یک شعاراست!

در بقیه حوادث کربلا هم این تمایلات مادی خود را نشان میدهد ، مثلا فرمانده لشکر که عمرسعد است، بخاطر بدست آوردن مزایای حکومت بر یکی ازولایات، حاضر شده در این جنگ شرکت کند.

در کوفه هم یکی از دلایل پراکنده شدن از اطراف مسلم بنعقیل، کیسه های زر توزیع شده توسط ابن زیاد بود.


هر حادثه ای مولود علتهای پیش از آن است و انگیزه ای برایسلسله حادثه های بعدی ، زندگی ملتها چون رشته ای دراز است و ملتها نیز مانند دانههایی به این رشته آویخته اند و استواری هر مهره وابسته به چگونگی پیوند آن به مهرةقبل و بعد است.

زندگی هر ملت را نمی توان از زندگی مردم گذشته و آینده جداكرد. برای دانستن علت هر حادثه نامطلوب ـ كه در زمان ما رخ دهد باید گذشته آن راخوب دانست و هم تدبیری به كار برد كه در آینده چنان مشكلی پیش نیاید.
ضرورت آشنایی با تاریخ ملتها یا لااقلتاریخ ملت خودمان برای هر ایرانی مسلمان، روشن است.

 آن كه برنامه ای را درمحدوده زمانی معین طرح می كند، باید تا آن جا كه لازم است گذشتة آن محدوده رابداند و نیز از زندگی مردم و اجتماعی كه در آن بسر می برد، آگاه باشد، تا برنامهای متناسب بریزد و اجرای برنامة وی در آینده با مشكل روبرو نگردد.

منبع: مجموعه مقالات تاریخ اسلام، ص59 - 64 - اثر دكتر سیدجعفر شهیدی


پاسخ: امام پیامی برای عمرسعد فرستادند که بیاید بین دولشکردیدار و صحبتی باهم داشته باشند.

عمر سعد آمد، امام در جمع سه چهار نفره که خواص حضور داشتندبه او گفتند لشکر یزید را رها کن و به ما بپیوند.

عمر سعد گفت اموالم را یزیدیان مصادره می کنند، امام قولدادند بهتر از آن را از اموال خودشان درمدینه به او بدهند.

عمرسعد گفت جان خانواده ام در خطر است ابن زیاد آنهاراخواهد کشت. امام پاسخی به این موضوع ندادند، چون تضمین چنین امری عملی نبود. فقطاورا از دنیا برحذر داشتند.

می بینیم که این ملاقات یک مذاکره در اصطلاح امروز نبودهبلکه یک امر به معروف بوده و جنبه هدایتی داشته.


معمولا در شرایط سخت، ارتباط ها تند و خشن می شود. حتی در لحظههای بحرانی دفاع مقدس، کلمات تندی ممکن بود بین دوستان مبادله شود و دستورهایی باتاخیر یا تردید اجرا شود.

در سپاه امام حسین(ع) دوستی ها نه تنها به مخاطره نیافتاده بود که تبدیل به عشقشده بود، چون در آن منطق حاکم بود. باید از دین خدا دفاع می شد، همه هم آماده دفاعبودند، یک لشکر ایثارگر کوچک فراهم شده بود.

 بعضی از نمونه هایعاشقانه بروز کرد که در تاریخ نقل شد مثل جمع شدن یاران امام و تاکید بر پایداریدر رکاب امام و پشتیبانی تا آخرین نفس، همراه با اظهار محبت صادقانه و شدید بهفرمانده و مولا.

 یا مثل غلامسیاه که گفت: به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا اینکه خونتیره ام با خون پاک شما بیامیزد. و اقدام امامکه پس از شهادت غلام، برای اظهار محبت و عشق در آخرین خداحافظی، صورتشان را رویصورت غلام گذاشتند، تا درد جانکاه شهادت اورا بتوانند تحمل کنند.

وقتی در آن شرایط سخت که بطور طبیعی هرکسی بعید نیست بهگوشه ای بخزد و مخفی شود تا دیر تر شهید شود ، همه به یکدیگر سبقت می گیرند و بامحبت ترین روابط را دارند، ما هم اگر زندگی همراه با باورهای مکتبی را در خانوادهو در میان همکاران پیاده کنیم، می توانیم در شرایط راحت زندگی مان، با صبر و حوصلههمدیگر را تحمل کنیم.

مسؤلین ما امروز در میدان جنگ ی و اقتصادی و فرهنگی اگر از اخلاق عاشوراییسرمشق بگیرند می توانند با آرامش و شکیبایی بیشتر به تدبیر امور بپردازند، با محبتو عشق به یکدیگر، می توانند تابلویی زیبا از روابط انسانی در تراز جامعه مهدوی را بهنمایش بگذارند.

اخلاق عاشورایی یعنی نهایت عشق ورزی به یکدیگر وسبقت در ایثار


امامی را که در معرض خطر است، نباید حتی یک لحظه رهایش کرد.شهدای کربلا به درجه‌ای از شناخت رسیده بودند که می‌دانستند امام زمان را نبایدرها کرد، ولی جمعی از یاران مثل سلیمان صرد و محمد حنفیه که برادر امام حسین (ع)بود کم آ‌وردند.

محمد حنفیه فرزند علی(ع) و بزرگ شده در خانه ولایت بود؛اما شناخت درستی از ولایت نداشت، حتی در جنگ صفین به امام علی (ع) اعتراض ‌کرد کهچرا من را چند بار به کام دشمن فرستادی؛ ولی حسن و حسین (ع) که برادران من هستندرا نمی فرستی؟!

 امام فرمودند:آیا خوش داری که با رفتن آندو به میدان، خطری متوجه آنها شود و نسل پیامبر از بینبرود؟

محمد حنفیه هنگام حرکت امام حسین (ع) هم یک حرکت اشتباهداشت که از او بعید بود! بجای همراهی و پشتیبانی عملی از امام، فقط راهنمایی کرد وگفت بهتر است به طرف مرزها و سمت یمن بروید. یعنی این که من از شما بهتر می‌فهمم!و این یعنی درک ناقص از ولایت.

امروز هم اگر به راستی باور به ولایت فقیه و نقش حاکمیتیاو داریم، چنانکه در قانون اساسی هم به آن تصریح شده، توجیه کسانی که نامه بهرهبری می‌دهند و گاهی تهدید هم می‌کنند، چیست؟

آیا معرفتشان به ولایت ضعیف نیست؟


نمونه ای از تلاش مردم آفریقا برای هدایت سایرین:

نیجریه بزرگ ترین کانون تشیع در غرب منطقه آفریقاست. فعالیتهای شیخ ابراهیم زکزاکی در منطقه سوکوتو به عنوان یک منطقه کاملا مسلمان نشین در جذببومیان به تشیع نقش مهمی داشته است.

شیخ زکزاکی در اوایل انقلاب اسلامی به ایران مهاجرت کرد وشیعه شد. وی پس از پایان تحصیلات قم به نیجریه بازگشت و جنبش اسلامی نیجریه راتأسیس کرد. دامنه فعالیت این گروه به همه کشورهای غرب آفریقا رسیده است

حضور استعمارگران و نقش آنها در مبارزه با اسلام:

با ورود استعمارگران غربی، مسلمانان آفریقا حرکت های مقاومتضد استعماری تشکیل دادند که نقش خوبی در انتشار اسلام داشت.

استعمارگران هم ت تضعیف اسلام را در پیش گرفتند. زبانعربی را تضعیف کردند و نهضت تبلیغی مسیحی را در سراسر آفریقا به راه انداختند.مسلمانان در این دوره متحمل رنج های فراوانی شدند.

دوران استعمار در آفریقا با دو پدیده همراه شد:

فراهم شدن بسترهای لازم برای تبلیغ منظم مسیحیت و به حاشیهراندن مؤسسات اسلامی و پیدایش یک طبقه از روشنفکران مسیحی صاحب قدرت مسلط برساختارهای حکومتی و اقتصادی.

استعمار توانست در بیشتر کشورهای آفریقایی بین مردم شکافمسیحی – مسلمان ایجاد کند و طبقه ای جدید از مسلمانانی را به وجود بیاورد که متأثراز افکار غرب بودند. در زمانی که کشورهای آفریقایی مستقل شدند همین طبقه حاکمیتامور را در دست گرفت و میراث دار استعمار شد.

تبلیغات مسیحی به قدری در آفریقا رواج یافت که تعداد زیادیاز بومیان  و حتی مسلمانان را همراه کرد.استعمار با پوشش مؤسسات امداد رسانی و مسیحی با ایجاد تفرقه میان مسلمین، جنگ هایداخلی به راه انداخت و موجب آوارگی میلیون ها انسان شد.


قسمت اول:

امروز اگر مسلمانی به سایر کشور های اسلامی مهاجرت کند،مزایایی مساوی ساکنین آنجا تعلق می گیرد؟ اگر به عربستان برویم مانند یک نفر ازمردم آنجا مزایا میگیریم؟ یک افغانی در ایران از مزایای یارانه و امثال آن میتواند استفاده کند؟

این مرزبندیهای بین مسلمین را کسانی ایجاد کردند که حیات خلوتیداشته باشند و در آن ولایت خود مختار، از مردم سواری بگیرند، از طرفی کشورهای استعمارگرهم به قطعه قطعه کردن وطن اسلامی دامن زدند و شد آنچه می بینیم.

 اکثر حاکمان اسلامیروششان بر نژاد گرایی بود و سهم بیت المال را بر اساس عرب یا غیر عرب بودن کم وزیاد می کردند، از این جا بود که پایه های تفرقه بین برادران مسلمان استوار شد وچشم انداز یک کشور بزرگ و یک پارچه و متحد اسلامی را تخطئه کرد.

اولین بار آن کس که با این روش حاکمان اسلامی با قاطعیت بهمخالفت عملی برخواست علی (ع) و یارانش بودند.

افرادی مثل طلحه و زبیر و مروان بن حکم و سعید بن عاص و ولیدبن عقبه که از امتیازات ویژه بهره می بردند(1) وقتی برخورد عادلانه امام و تساوی بین مسلمان عرب و غیر عربرا دیدند، که امام بر آن اصرار دارد، از کنار آن حضرت پراکنده شده و به مخالفانامام پیوستند.(2)

هنگامی که امام علی (ع) خلافت را به دست گرفت، اصل مسلّمی درجامعه اسلامی مخصوصاً در مدینه جا افتاده بود که غیر عرب ، باید منزلتی پایین تراز عربها داشته باشند و کارهایی را که عربها پست می دانند انجام دهند و در سهمبردن از بیت المال نباید همپای اعراب قرار گیرند. این اصل به عنوان یک قانون درآمده بود .

بخش سخت و پیچیده اجرای عدالت در حکومت امام علی(ع) از این جاشروع شد./. ادامه دارد

1- یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 75.

2- محمدباقر محمودی، نهج السعاده، ج1، ص 258.


از جمله زوایاى این واقعه عظیم، نگاه از دریچه تربیت است. و ازجایی که ائمه (ع) قبل از هر چیز، هدایت و تربیت را در برنامه خود داشتند، لازم استتفسیر تربیتى از حوادث زندگى آنان ارائه شود.

‏روش تربیتى امام حسین (ع) در كربلا براى ‏كسانى‏ كه زندگیشانبه شرایط زمانى آن حضرت شباهت دارد، بسیار مهم است

محقق/علی‌محمد ولوى

همراه با تلخیص- قسمت اول:

یکى از حساس ترین و سرنوشت سازترین حوادث صدراسلام، غزوه احزاب(خندق) است. مدیریت پیامبر (ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفىدارد.

مسلمین پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداکثرهشت روز فرصت داشتند تا طرح دفاعی بریزند.

تصمیم پیامبر(ص) به حفر خندق یکى از بهتریننمونه هاى تصمیم گیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبىهفت تا ده متر و عمق حداقل سه متر، مستم حجم عظیمى از خاکبردارى است، در حالى کهتمام نیرویى که در اختیار پیامبر(ص)بود به سه هزار نفر نمى رسید.

 حال این سوال مطرح است که چه مدیریتى اعمال شد که توانست با وجود همهمحدودیت ها این اقدام کم نظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟

تصویر حادثه:

غزوه احزاب بنا بر قول مشهور در سال پنجم هجرىو در ناحیه شمال و غرب مدینه واقع شد. سپاه مشرکین از سه لشکر تشکیل شده بود:

اکثر مورخان تعداد نفرات مشرکین را مجموعا دههزار نفر گفته اند.

امتیاز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقهحجاز کم نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود که برترى کاملآنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مى کرد.

طبعا اولین اقدام موثر سپاه اسلام هم باید طوریطراحى مى شد که بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بى اثر کند.

موقعیت مسلمانان:

بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاهاسلام در جریان غزوه خندق حد اکثر 3000 نفر بوده است و تعداد اسب هاى مسلمین سى وچند اسب بود.

وضعیت عمومى مدینه و روحیه مسلمین:

در هر اقدام اجتماعى، ى و نظامى، علاوه بررهبرى، باید به دو رکن دیگر توجه شود:

1ـ وضعیت و شرایط عمومى جامعه:

سه اقدام مهم توسط پیامبر(ص) در مدینه انجامشده بود که در انسجام مردم و تقویت روحیه ها مؤثر بود:

الف-انعقاد پیمان نامه عمومى مدینه در میان طوایف

ب-اجرای پیمان برادری میان مسلمین در مدینه

ج- ساختن مسجد جهت برگزاری اجتماعات .

ادامه دارد.

آدرس ما در ایتا و گپ  @tarikhy

و در سروش@tarikhye

مثال 3- رفتار پیامبر با زن یهودی

بعد از فتح خیبر، زنی از اشراف یهود، گوسفندی بریان کرد، آنرا مسموم نموده و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد.

پیامبر تا نخستین لقمه آن غذا را به دهان گذاشت، احساس کردکه مسموم است. فورا آن را از دهان بیرون آورد. ولی هم سفره او به نام بشر از رویغفلت چند لقمه از آن خورد و مسموم شد و پس از چندین روز درگذشت.

دستور دادند زن یهودی را احضارکنند.

پیامبر به او فرمودند: چرا چنین کردی؟

وی گفت: شما اوضاع قبیله مارا بر هم زدی، من فکر کردم که اگرفرمانروا باشی، با خوردن سم ازبین خواهی رفت و اگر پیامبر باشی قطعا از خوردنخودداری می کنی.

پیامبر از تقصیر او گذشت. حتی یهودی هایی که اورا به این کارتشویق کرده بودند تعقیب نکرد.

اگر این حادثه برای فرمانروای دیگری رخ داده بود، حتی براساس حقوق بشر امروزی می توانست انتقام سختی از عاملان و تشویق کنندگان این تؤطئهبگیرد.


چشم انداز آخرامان از نظر اسلام چیست؟

امتیاز حکومت جهانیاسلام بر حکومتهای بشری چیست؟

یک کودک، ساختمانیسست و کودکانه می سازد که ظاهرش شاید زیبا باشد ولی قابل ست نیست ، چون اطلاعاتو توان لازم برای ساختن یک بنا را ندارد.

ولی سازه ای کهمهندس ساختمان می سازد، قابل بهره برداری است.

بشر امروز تمدنی به پاکرده، همراه با کوهی از ضعف و نقص

(قسمت اول)

به مناسبت میلادپر برکت بزرگ پرچمدار اسلام حسین بن علی (ع)

* توندول، بورشو تامداس

این فداکاری های عالم از قبیل شهادت امام حسین (ع) سطح بشریت راارتقاء بخشیده است و خاطره آن شایسته است همیشه بماند و یادآوری شود .

*جمس فردریک

درس امام حسین (ع) و هر قهرمان شهید دیگر این است که در دنیا اصولابدی عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییرناپذیرند .

یکنس،چار

اگر منظور امام حسین (ع) جنگ در راه خواسته های دنیایی خود بود، مننمی فهمم چرا خواهران و ن و اطفالش به همراه او بودند . پس عقل چنین حکم می کندکه او فقط به خاطر اسلام فداکاری کرد .

*دو کبری،موریس اندیشمند فرانسوی

پیروان حسین به واسطه عزاداری حسین می دانند که پستی و زیر دستیاستعمار و استثمار را نباید قبول کنند، زیرا شعار رهبر و آقای آنها تن ندادن زیربار ستم بود.

* کارلایل، توماس دانشمندی بزرگ انگلیسی

بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که، حسین و یارانشایمان استوار به خدا داشتند . آنان با عمل خود روشن کردند که تفوق عددی در جایی کهحق و باطل روبرو می شوند اهمیت ندارد .

* گاندی، مهاتما رهبر انقلاب بزرگ هندوستان

بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستیاز سر مشق امام حسین (ع) پیروی کند .

* ماساریک، توماس کشیش اروپایی

مصائب مسیح در برابر مصائب حسین مانند پر کاهی است در مقابل یک کرهعظیم است .

**********************

منبع: کتاب درسی که حسین به انسانها آموخت نوشته استاد شهید سیدعبدالکریم هاشمی نژاد

*آدرس در ایتا و گپ @tarikhy

*و در سروش @tarikhye


نمونههای تاریخی زیر نشان از دیدگاه و رفتار رهبران بزرگ اسلام است که هر کدام به نوبهخود یک نشان و علامت آشکار برای ماندگاری تمدن اسلامی است:

قسمت اول- مادر مؤمنین و زرق و برق؟!

همسرانپیامبر (ص) وقتی دیدند فشار اقتصادی بر مسلمین کم شده  تقاضاهاى مختلفى از پیامبر در مورد تکمیل لوازمزندگی برای رفاه و آسایش داشتند.

پیامبر(ص)كه مى ‏دانست اینگونه درخواست ها پایانى ندارد و در آینده مشکلاتی بوجود خواهدآورد، از قبول این خواسته‏ ها سر باز زد.

مقاومتپیامبر(ص) ادامه داشت تا اینکه آیات ذیل نازل شد و با لحن قاطع ولی همراه با رحمتبه آنها هشدار داد.

ترجمه آیه:

- اىپیامبر به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مى‏خواهید بیائیدهدیه‏اى به شما دهم و شما را به طرز نیكویى رها سازم!  (سوره احزاب آیه 28 )

منبع:تفسیر نمونه، ج‏17، ص: 278

تحلیل:

ملت ها هنگامی که سر و سامانی می گیرند شروع به جمعآوری اموال به شکل تزایدی می کنند و این در خانواده حاکمان بیش از پیش به چشم میخورد ، گروهی به نام خانواده اشراف تشکیل می دهند و مصرف بخشی از ثروت ملی بهمخارج تجملی ، علاوه بر بار مالی بسیار سنگین برای نظام، باعث کند شدن برش دستگاههای حکومتی می شوند که اولین نشانه از ضعف آن تمدن است.


جز زیباییچیزی ندیدم!

این کلام یک قهرماناست که در ظاهر شکست خورده است.

شهادت و اسارت هزینه ای بود که برایبقای دین ، می بایست پرداخت می شد، صبورانه و قهرمانانه!
برای زینب که تربیت شده مکتب علی(ع)است، این حرکت اوج ارزش و زیبایی است .
شب عاشورا کسانی که در سر دوراهی،ماندن » را انتخاب کردند و زندگی بدون حسین » را ذلت و مرگ دانستند، آیا صحنهزیبایی نبود؟
آن ابراز وفاداری یاران، آن سؤال وجواب امام با علی اکبر و قاسم، آن شب بیداری اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمه تلاوتقرآن و نیایش از خیمه ها، آن اعلام وفاداری یاران در حضور زینب کبری ، هر کدامبرگی زرین از این کتاب جمال » نبود؟
آنچه در کربلا اتفاق افتاد، به یکبنیاد» تبدیل شد، برای مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جای زمین . آیا اینزیبا نبود؟
همه لحظه های عاشورا، به صورت یک الگودر آمد، که به انسان آزادگی» ، وفا» ، شجاعت » و بصیرت» آموخت. آیا این زیبا نبود؟
خون های پاکی که در آن دشت بر زمینریخت، بنیان ستم را ویران کرد . آیا این زیبا نبود؟

زینب نشان داد که سقف تعالی انسان وآستانه اوج گرفتن روح و ظرفیت کمال یک زن تا کجاست . حماسه اسارت نشان داد که تاچه حد است مقام آدمیت » . کشف و معرفی چنین ظرفیتی در زن مسلمان آیا زیبا نبود؟
زینب قهرمان و عارف، این ها را میدانست آینده را می دید . این بود که در مقابل سخن نیشدار و زخم زبان والی کوفه، کهبا طعنه خطاب به این بانوی اسیر گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی،فرمود:
ما رایت الا جمیلا . . . جز زیباییچیزی ندیدم!


سبقت از خدا :

به هنگام عزیمت برای فتح مکه، وقتی پیامبر كمى از مدینهفاصله گرفتند(حد ترخص)، آبى خواستند و روزه خود را افطار كردند و به همه دستور دادندكه افطار كنند. چند نفری بودند که تصور كردند اگر روزه بگیرند و با دهان روزه جهادكنند، پاداش آن‏ها افزون‏تر خواهد بود، برای همین از شكستن روزه خوددارى کردند.

در صورتی که همان خدایی كه دستور روزه ماه رمضان را داده، دستورروزه نگرفتن در مسافرت را هم داده. هر دو فرمان، برای سعادت بشر است.

پیامبر از امتناع این دسته ناراحت شدند ، فرمودند: آنانگناه‏ كار و سركش‏اند.

این سبقت بر خدا و پیامبر، دلیل بر ایمان ضعیف آنهاست، قرآنچنین افرادى را ملامت كرده و مى‏گوید:

اى افراد با ایمان! جلو تر از خدا و پیامبر او حرکت نکنید.

یٰا أَیُّهَااَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تُقَدِّمُوابَیْنَ یَدَیِ اَللّٰهِ وَرَسُولِهِ‏ (سوره حجرات آیه یکم)

منبع: کتاب فروغ ابدیت- از آیت الله جعفر سبحانی

نکته: دقت و درس از این وقایع در زندگی ، خصوصا در این زمانکه حکومت اسلامی هم برپا شده بسیار مورد نیاز هر مسلمان در صحنه است. هم باید مطیعو گوش به فرمان دستورات خدا بود و هم پر جوش و زنده و خلاق.


 تخلف از لشکر اسامه

هنوز پیامبر عزیز(ص) زنده بودند که آخرین لشکر را تجهیزکردند تا به مرز روم برود و در برابر خطر احتمالی رومی ها مانور دفاعی واعلام قدرت نماید. چرا که پیشگیری بهتر از درمان بود.

فرمودند همه در لشکر اسامه پسر زید، باید شرکت کنند فقط چند نفر را استثناء کردند.

بعضی ها خود اجتهادی کردند و گفتند در این شرایط که پیامبرعزیزمان مریض اند و در بستر بیماری ، آیا درست است که مدینه را ترک کنیم وبه سفرهای دور و دراز برویم!

حتی بعضی که خود را از نزدیکان پیامبر محسوب می کردند اینطور وانمود می کردند: اگر پیامبر کمکی خواستند مائیم که می توانیم گره از کاربگشائیم! ما باید چون کبوتری در اطراف ایشان و در خدمت باشیم!

پیامبر در برابر این خود رأیی تعدادی از افراد حتی مجبورشدند بفرمایند خداوند لعنت کند هرکس را که از لشکر اسامه جدا شود و به آن پشت کند!

نکته : خود اجتهادی نقطه مقابل قانونمندی ودر چارچوب حرکت کردن است. خود اجتهادی همان خود رأیی است، از نوع طلبکارانه اش.


درعهد امام هادی (ع) آن بزرگوار می‌تواند حقایقیناگفته پیرامون جایگاه بلند ولایت ائمه را بیان کند که تا آن زمان امکان بیان چنینمعارفی نبود.

زیارت پرمغز جامعه کبیره از یادگارهای امام هادی (ع) استکه در آن جایگاه ولایت ائمه موشکافی شده.

امام هادی (ع) در مدینه طرفداران پروپا قرصی پیدا کرده بودند،وقتی که هیئتی ازسوی خلیفه به مدینه آمد تا ایشان را با خود به سامرا ببرد مردم آنقدرنسبت به امام علاقه نشان دادند که مأمورین مجبور شدند به مردم توضیح بدهند که قصدتوهین به امام ندارند.

عصرمتوکل، عصر سیاهی از نظر رفتار با مردم و ائمه (ع) است. به فرمان متوکل زیارتامام حسین (ع) ممنوع شد و چون دید که شیعیان به هر قیمتی که شده خود را به کربلامی‌رسانند فرمان داد تا بارگاه حضرت را به طور کامل منهدم کنند .

امام هادی (ع) برنامهتعیین نمایندگان را كه پدرش امام جواد (ع) اجرا كرده بود، ادامه داد و یك سازمان ارتباطی هماهنگ به وجود آورد.

در مورد یکنماینده خود اینطور سفارش می نمایند: من فرمانبرداری از او را همچون اطاعت از خودملازم می دانم .

در نامه دیگری مینویسند: نامه ای به نضر» نوشتم و به او سفارش كردم كه با تو مخالفت نكند و موقعیتتو را نزد خویش به وی اعلام كردم. به ایوب» نیز عیناً همین را دستور دادم. همچنین به دوستداران خود درهمدان نامه ای نوشته و به آنان تأكید كردم كه از تو پیروی نمایند و یادآوری نمودمكه ما جز تو وكیلی در آن ناحیه نداریم.(1)

متوكل  ساکت ننشست و با عملیات نظامی شدید و دستگیریشیعیان، بعضی از وكلای امام را در شهرها به زندان انداخت یازیر شكنجه از بین برد (2).

 اماحضرت هادی(ع)با تلاش پخته خویش، این شبكه را همچنان فعال و پرثمر نگه داشت.

1-کتاب اختیارمعرفة الرجال، ص 611 حدیث1136.

2- شیخ طوسی - كتابالغیبة - ص212.


19/9/1348: فرمودندنمی‌دانم این مردم کی تربیت خواهند شد و چه طور می‌توان آنها را تربیت کرد.

من جسارت کردم و عرضکردم متأسفانه در آن راه هم نیستیم، زیرا اولین قدم در راه تربیت اجتماعی احترامگذاشتن به حقوق دیگر مردم است و ما در جهت این که این اولین قدم را برداریمنیستیم.»(ج۱، ص۳۱۶)

در جای دیگری باصراحت بیشتر از بی‌اعتنایی به حقوق مردم و بی‌محتوایی انتخابات سخن می‌گوید:17/6/1352 : دولت خود را در پناه این مرد بزرگ قرار می‌‌دهد و طرز رفتاری که بامردم دارد مثل دولت غالب به مردم کشور مغلوب است، بی‌اعتنا و گاهی هم [خشونت‌آمیز]در انتخابات مداخله می‌کند و انگشت می‌برد. انگشت که چه عرض کنم؟ به مردم حقنه می‌کند،حتی انتخابات ده و شهر را برای مردم و برای علاقه مردم چیزی باقی نمی‌ماند، همه بی‌تفاوتمی‌شوند.»(ج۳، ص۱۳۵)

 جالباین که حتی در یادداشت‌های سال ۵۴علم که وی مدعی است وضعیت برگزاری انتخابات بهتر از گذشته شده و با یک آزادی نسبیبرگزار می‌شود، ناگهان به موردی برمی‌خوریم که نقص این‌گونه ادعا‌ها را آشکار می‌سازد:

 15/1/1354: مطلبی نخست‌وزیر در کیش به من گفتکه خیلی جالب بود و فهمیدم عنوان رشوه را دارد. آن این بود که گفت هر کسی را از هرجا بخواهی من وکیل خواهم کرد. هر کس باشد، هیچ فکر نکن، به من بگو تمام می‌کنم.»(ج۵، ص۲۷)


دوستیتعریف می کرد که زمان طاغوت در منطقه باغ خواجه ربیع مشهد، زارع بوده برای یک خانی، در یکی از نیمه های شب که مشغول آبیاری مزرعه بوده ، در هوای سرد، آتش روشن کردهبوده تا گرم شود، برای لحظاتی خوابش می برد در کنار آتش ، داروغه خان می آید میبیند این کارگرشان خواب است ، پیت نفت را خالی می کند روی کارگر و اورا آتش می زند، این راوی که آتش را در لباسهایش می بیند با فرار به هرطرف و رساندن خود به آب بههر شکلی شده خودش را خاموش می کند، در اثر این آتش سوزی حدود دوماه در بیمارستانبستری می شود تا مداوا شود.

هیچاعتراضی هم نمی تواند بکند، چون وحشی گری و خشونت خان های زمان شاه و حاکم مطلقبودن آنها در روستاها، چیزی نبوده که مردم ندانند.

راوی: گل محمد طحان/ مشهد

فساد هیئت حاکمه

تاریخ: 26/11/1347:وای که طبقه حاکمه چقدر فاسد و پلید است و چگونه انسان را تحمیق می‌کند، و وقتانسان بی‌نتیجه به این شیطنت‌ها و پدرسوختگی‌ها صرف می‌شود.»،

19/9/1353: هیئتحاکمه که خودم هم باشم، واقعاً گُه است»،

12/10/1353: طبقه بهاصطلاح ممتازه یا به قول من فاسده، که خودم هم جزء آنها هستم، از روی طمع‌ورزیتقاضا دارند ، بی‌حد و حصر!»،

1/11/1353: واقعاًتمام کارها مسخره اندر مسخره اندر مسخره است! به قدری افراد کوچک فکر می‌کنند و بهقدری در همه کارها قصد ریا و تظاهر در بین است که تمام محور چرخ کارهای کشور ایناست خودم هم مسخره هستم.»،

1/12/1353: صبحملاقات‌های منزل جانکاه بود، چون همه از طبقه لاشخور حاکمه (طبقه خودم) بودند وهرکس به منظور جلب منفعتی آمده بود، واقعاً کسل شدم»،

15/12/1353: صبحباز لاشخورها به سراغ من آمده بودند که از سفره گسترده تازه متمتع باشند. واقعاًجانکاه است. این مردم چقدر رنگ عوض می‌کنند و به این مقام‌ها چسبیده‌اند!»،

20/12/1353: مطابقمعمول، منزل من پر از ارباب رجوع و به خصوص طبقه خودم یعنی لاشخورها بود.»،

31/4/1354: لاشخورهاکه در اطراف ما هستند، برای بلعیدن این کار بزرگ دهن باز کرده‌اند و از طرق مختلفحمله می‌آورند

علم که ازجمله آگاه‌ترینافراد به مسائل کشور بود، نه تنها به تعریف و تمجید از بلندپایگان ی و مدیرانارشد اقتصادی که طبعاً آنهمه پیشرفت و ترقی(!) محصول و مرهون تدابیر و تلاش‌هایآنها بود نمی‌پردازد بلکه تا آنجا که واژه‌ها اجازه می‌دهند، به بدگویی از این قشرمی‌پردازد. حدس بزنید درون هیئت حاکمه شاهنشاهی را !!




حضرت زهرا(س) با ولایت‌مداریامتحان و برای همه مردان و ن الگو شد و حتی جان مقدس خود را در راه حمایت ازولایت گذاشت.
درست نیست بگوییم حضرت زهرا(س) از همسرش دفاع کرد و حضرت زینب(س) ازبرادرش؛ بسیاری از ن هستند که از همسر و یا برادر خود دفاع می‌کنند، این مسئلهبرای حضرت زهرا(س) افتخار نیست، بلکه مسئله دفاع و جان دادن در راه ولایت است.

وقتی به خانه حضرت حملهو ایشان را مضروب کردند، حضرت بی‌هوش شد و به دلیل بی‌هوش شدن ایشان بود که دشمنانتوانستند به امام دست پیدا کنند
اشتباه است گفته شود حضرت زینب(س) در زمان عقد با عبدالله ‌بن جعفر شرط کردندکه هرگاه برادرم حسین(ع) به سفر برود من نیز همراه او باشم، در حالی که حضرتزینب(س) از امام زمان خود دفاع و با ایشان همراهی می‌کرد ونیاز به اجازه شوهرنداشت، چون در دفاع، زن هم مثل مرد وظیفه دارد سلاح دست بگیرد.
. حتی علمای اهل سنت نیز نقل کرده‌اند که وقتی حضرت فاطمه(س) به هوش آمدو متوجه شد که حضرت علی(ع) را برده‌اند خود را به مسجد رساند و زمانی که دید شمشیربر سر امام(ع) گذاشته‌اند و تهدید می‌کنند که اگر بیعت نکنی کشته خواهی شد، حضرتفریاد برآورد که اگر او را رها نکنید به طرف قبر پیامبر صلی الله علیه و آله می‌رومو بر شما نفرین می‌کنم، اینجا بود که امام را رها کردند؛ در حقیقت حضرت زهرا(س)جان امام زمان خود را نجات داد.

اینها است که حضرتزهرا(س) را به اوج رسانده ، . حضور در عرصه دفاع از ولایت هیچ حد و مرزی نمی‌پذیردو مرد و زن هم ندارد،

خلاصه ای از بیانات کارشناس تاریخاسلام : استاد محمدحسین رجبی دوانی

 


گروه اطلاعاتی

هنوز مکه در تصرف بت پرستان بود که پیامبر(ص) هفت نفر ازیاران را برای یک کار اطلاعاتی به طرف مکه فرستادند، این گروه به كاروانى از قریش برخوردندكه كالاى تجارى از قبیل كشمش و پوست به مكه مى‏برد.                       

اعضاء گروه گرچه می دانستند که در ماه رجب كه یكى از ماه هاىحرام است ، جنگ با دشمن جایز نیست و فقط می توان دفاع کرد . و از طرف پیامبر فقطوظیفه جمع آوری اطلاعات داشتند، با این وجود بدون اجازه پیامبر اسلام براى جنگ با کاروانقریش خود را آماده کردند.

در نتیجه این درگیری، دو اسیر از دشمن گرفتند و اموال تجاریقریش هم به دست آنها افتاد .

چون عبد الله بن جحش (فرمانده گروه اطلاعاتی) و همراهان،بمدینه آمدند، رسول خدا (ص) از قبول غنائم و اسیران خوددارى کرد و به ایشان گفت:من بشما دستور ندادم  که در ماه حرام جنگكنید!

(منبع: کتاب زندگانى‏محمد(ص)معروفبه سیره ابن هشام/ترجمه،ج‏1،ص:401)

نکته: گرچه این جریان بوسیله آیه ای که خداوند بزرگ نازلفرمود حل و فصل شد، ولی این ماجرا الگوی مهمی است تا در هر گام از فعالیت ها ، کاررا با نقشه راه تطبیق داده و هر کس با رأی خود مصلحت سنجی نکند.


در ماجرای حدیبیه که کار بیخ پیدا کرد ونگذاشتند مسلمین به حج بروند، پیامبر (ص) نیاز دیدند یک ابراز قدرت شدیدی در برابردشمن از خود نشان دهند. به همه اصحاب گفتند بیائید بیعت کنید که هر دستوری صادر شدتا پای جان بایستید، همه بیعت کردند، دشمن که دید این طرف کمر بندهارا خیلی محکم بستند،فورا آمد پای مذاکره و قبول کرد که سال دیگر مسلمین به حج بیایند.

الان هم دشمن از عکس العمل ما نترسیده و اولینشلیک رسمی و گرانه را انجام داده و منتظر سنجش اقتدار ماست، خون ارزشمندسردار سلیمانی زمینه را برای نشان دادن اتحاد و اقتدار ما فراهم کرده ، مشاجره نکنیم ، نگوئیم انتقام سخت، آری یا نه، خداوند فرموده:

پس به پروردگارت سوگند ایمانشان واقعى نیست،مگر وقتى كه تو را در مشاجراتى كه برایشان پیش مى‏آید. داور قرار دهند، و در دلخود از هر حكمى كه راندى احساس آزردگى نكنند، و حكم تو را بدون چون و چرا بپذیرند.(سورهنساء آیه 65).

همه حرف ما در این چهل سال این بوده که تحتحکومت الله کار میکنیم و ولی فقیه نماینده خداست، دشمن می خواهد آزمایش کند که ازجنگ می ترسیم یا نه، نترسیم چون حتی حیوانات هم اگر بفهمند رقیبشان ترسیده حمله راتشدید می کنند، پشتوانه ما خداست ، تحت امر ولی فقیه جمع شدیم، اکنون وقت نشاندادن قدرت اسلام و قدرت ولی فقیه در برابر حکومت پوشالی کفر است، همگی متحد بگوئیم، امر امر شماست ، ما همه در خدمتیم ، بگذاریم در سایه اتحاد ملی، سریعتر پاسخ دندانشکن به دشمن داده شود. والسلام


    

قسمت اول»

اولین کسی که پیامبر (ص) برای تبلیغاسلام به مدینه فرستادند، مصعب بود، او فردی عاقل و تیزبین و دارای اخلاقی کم نظیربود، که این ویژگی ها در تبلیغ دین، بسیار مهم و کارساز است.

 مصعب به یثرب(مدینه) آمد و در خانه اسعدبن زرارهکه از بزرگان قبیله خزرج بود، ست گزید.

روش مصعب این بود که همواره به میانقبایل و خانه های اهل یثرب می رفت و آیین اسلام و قرآن را به آنان می آموخت؛ تاآنجا که دین اسلام به همه ی خانه های انصار راه یافت.

چگونگی مسلمان شدن دو نفر از سرانقبایل مدینه، دارای نکته مهمی است که به آن می پردازیم:



هنگامى كه آن حضرت ، خیانت مأمور بازار اهواز را دریافت ، بهرفاعه چنین نوشت :

 هنگامى كه نامه ام راخواندى ، ابن هرمه را از بازار، بركنار كن و او را به خاطر [ حقوق ]مردم، زندانىنما و خبر آن را اعلان عمومى كن.

درباره ابن هرمه ، غفلت یا كوتاهى نكنى كه نزد خداوند ، هلاكشوى و من هم به بدترین شیوه بركنارت خواهم كرد. هنگامى كه جمعه شد ، او را اززندان بیرون آر و 35 تازیانه بر او بزن و در بازارها بچرخان .

اگر كسى از او شكایت كرد و شاهد آورد ، او را به همراه شاهدشسوگند ده و از درآمد ابن هرمه بپرداز . فرمان بده تا او را با خوارى و زشتى وفریاد كشیدن بر سرش، به زندان ببرند ، با طنابى پاهایش را ببند و وقت نماز او رابیرون آور .

 اگر كسى برایش غذا ،آشامیدنى ، لباس و زیر اندازى آورد ، مانع مشو . مگذار كسى بر او وارد شود تا بهاو چاره اى تلقین كند یا به آزادى امیدوارش سازد . اگر برایت روشن شد كه كسى مطلبىرا به او القا كرده كه به مسلمانى زیان مى رساند ، او را با تازیانه تأدیب نما وزندانى كن تا توبه نماید .

و دستور بده كه شب ها زندانیان را براى هواخورى به حیاطزندان بیاورند ، جز ابن هرمه را ، مگر این كه ترس از تلف شدنش داشته باشى .

 


من اسکارسالوادور رودریگزپیندا از کشورالسالوادور هستم. در یک خانواده کاتولیک به دنیاآمدم و ۱۵ سال پیش با تحقیق و مطالعه مسلمان شدم.

زمانی که می خواستممسلمان شوم با یک مشکل خیلی بزرگ روبرو شدم و آن این بود که درکشور السالوادور هیچمسلمانی وجود نداشت و حتی یک مسلمان پیدا نکردم که پیش او بروم و شهادتین را بگویم /بقیه در ادامه مطلب


احترام به نسل پیامبراسلام(ص)

// به مناسبت ولادت پر برکت امام حسن (ع) //

آیا احترام به نسل پیامبر(ص) یک ارزش است؟

آیا نسل پیامبران قبل هم مورد احترام بودند؟

در اسلام بارها بر تکریم و محبت به نسل پیامبر(ص)سفارش شده و طبیعی قضیه این بود که با فرزندن ایشان برخورد بزرگوارانه ای انجاممیشد.

اما بطور معنی داری این امر بعد از پیامبر اسلام(ص)مورد بی توجهی قرار گرفت و فرزند و نوه های ایشان با بی مهری اصحاب روبرو شدند،حتی کار به جایی رسید که بعضی با نوه پیامبر(ص) در مقابل چشم همه مسلمین جنگیدند وآیه 23 سوره شوری را رسما زیر پا گذاشتند.

در آن آیه خداوند می فرماید ای پیامبر به مردمبگو من از شما مزدی برای زحماتم نمی خواهم جز این که به نزدیکانم محبت کنید.

ثبت تاریخ تولد امام حسن(ع) در تقویم شیعه و بزرگداشتولادت ایشان بعد از چندین قرن، دو پیام دارد یکی این که مقام امامت را ارج می نهیم.

 دوم اینکه: به قرآن عمل می کنیم و نسل پیامبر عزیزمان(ص) را گرامی می داریم.

میلاد آن عزیز بزرگوار مبارک باد


تفاوت حاکم انقلابی و چابک ازحاکم تشریفاتی و سهل انگار چیست؟

مزایای عملکرد حاکم انقلابی چیست؟

بر خلاف معاویه که در کاخ مینشست و مأمورانش با واسطه اخبار کشور و بازار را پس از گذراندن از فیلتر و بزرگ وکوچک کردن، طبق خواست خودشان، به او می رساندند و پس از گرفتن دستور معاویه ،واسطه ها دستور را به مأمور اجرا ابلاغ می کردند، او هم بر حسب حب و بغضی که بوددر نهایت به طریقی دستور را اجرا می کرد!

 در همان زمان فقط 800 کیلومترآنطرفتر، امیرالمؤمنین(ع) علاوه بر مأمورانی که در همه جا بکار گمارده بودند، هرروز شخصا در کوچه و بازار حرکت می کردند

بین دو امپراتوریایران و روم، پیوسته نبردهای سنگینی در جریان بود. در سال 539م. انوشیروان بااعلام جنگ به روم، سوریه را متصرف شد و پس از چندی طی سه دیگر به روم، باجها و اسیرهای فراوانی گرفت. تا اینکه در سال 562م. دو کشور یک قراداد صلح پنجاه سالهامضا نمودند.

اما هنوز چندینگذشته بود که در سال 572م. ایران برای تصرف یمن دوباره جنگ را شروع نمود که تاسال 592م. به درازا کشید.


 

قسمت اول:

صدور فرمان آزادیبردگان از سوی آبراهام لینکلن در سال 1242 ش انجام شد .امااین فرمان منجر به برابری حقوقی نگردید; بلکه تبعیض نژادی، پایدار ماند. سیاهان ازامنیت شغلی محروم شدند، و محل های ست، رستوران ها، پارک ها و حتی شیرهای آبآشامیدنی شان جدا گردید; از تصدی مشاغل کلیدی، تحصیل برابر با سفیدپوستان،دستمزدهای یکسان و.  بی نصیب ماندند.

در جامعه آمریکا به ویژه بافت سیاه آن، رشد خشونت و استفاده ازمواد مخدر و انهدام خانواده شدید بود، تاکید اسلام بر متانت و نظم، تساوی حقوق زنو مرد ، برابری نژاد سفید و سیاه ، توجه سیاهان را به خود جذب کرد.

اسلام به سیاهان آمریکا جسارت و اعتماد به نفس بخشید. جوانانسیاه پوست، مسیحیت را مذهبی منفعل و ایستا دانسته و اسلام را دین مبارزه یافتند. اسلامرا دینی یافتند که تاریخ آن پر است از تکریم سیاه پوستانی چون بلال حبشی .

با پیروزی انقلاباسلامی، موج اسلام خواهی در بین سیاهان آمریکا سرعت گرفت . تظاهرات چندمیلیونیسیاهان با شعارهای الله اکبر» بر پا شد . مساجد آمریکا ظرف 10 سال سه برابر شد!

سال 58 زمانیکهامام خمینی اعلام کردند گروگان‌های زن و سیاه پوست را آزاد کنند ، نامه های متعددیاز سیاه پوستان به ایران رسید که از توجه ایران به سیاه پوستان آمریکا تشکر شدهبود.

در یکی ازاین نامه ها می خوانیم: سیاهان در ایالات متحده بسیار تحت ستم اند، آن‌ها حتیتاریخ خودشان و فرهنگشان را از دست داده اند. آن‌ها نه تنها گرسنه و فقیرند بلکهمغز‌های آن‌ها را نیز کشته اند ، اما شما احترام و ارزش سیاهان را حفظ کردید وآنرا بدنیا نشان دادید. من تمام مردم ایران را به عنوان خواهران و برادران خود میشناسم .


بین دو امپراتوریایران و روم، پیوسته نبردهای سنگینی در جریان بود. در سال 539م. انوشیروان بااعلام جنگ به روم، سوریه را متصرف شد و پس از چندی طی سه دیگر به روم، باجها و اسیرهای فراوانی گرفت. تا اینکه در سال 562م. دو کشور یک قراداد صلح پنجاه سالهامضا نمودند.

اما هنوز چندینگذشته بود که در سال 572م. ایران برای تصرف یمن دوباره جنگ را شروع نمود که تاسال 592م. به درازا کشید.


به مناسبت ایام شهادت امام بزرگوار

توضیح حدیث:

همیشه منافقین به خدا بی اعتماد بودند، وقتیکار سخت میشد مانند لحظات حساس جنگ احزاب ، منافقین می گفتند وعده خدا دروغبوده  و باصطلاح امروزی مارا سر کار گذاشتهاند!

در حالی که مؤمنین حتی در آن ساعات سخت هم میگفتند وعده خدا درست است و شرایط سخت جز بر ایمان آنها نمی افزود.


داستان غدیر

قسمت اول:

مدتی بود اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله از بعضیسخنان آن حضرت برداشت می کردند ایشان قصد دارند برای خود جانشینی مشخص کنند تا بعداز ایشان امامت جامعه را به عهده بگیرد و مردم دچار سر درگمی نشوند.

هر کس حدسی می زد، سر نخ هایی وجود داشت که خیلی ها میتوانستند حدس بزنند این جانشین کیست، اما افرادی هم بودند که هنوز در شک بودند،آیا ممکن بود پیامبر(ص) از دنیا برود و فرصت و شرایط مناسب پیدا نشود که جانشینخودرا مشخص کند، یکی از اصحاب پیامبر(ص) به دوستش گفت اصلا شاید ت پیامبر اینباشد که بدون تعیین جانشین ، مسلمین را ترک کند و همه را به خدای بزرگ بسپارد.دوستش پاسخ داد پیامبران جانشین تعیین می کردند، حضرت موسی(ع) حتی برای یکماه کهبه کوه طور رفت ، حضرت هارون را به جای خود گذاشت، پیامبر(ص) خودمان هم هر موقع بهسفر می روند، یک نفر را بجای خود در مدینه جانشین می گذارند، مگر ممکن است برایسفر یک هفته ای جانشین تعیین کنند ولی برای سفر نهایی که دیگر برگشتی در آن نیستجانشین نگذارند، این که به عقل جور در نمی آید.

بله بحث ها و پچ پچ ها در میان اصحاب ادامه داشت، حتی اینحرفها در میان بعضی خانواده ها شنیده شده بود، مسئله خیلی مهم بود، پیامبر(ص) باآنهمه تلاش و رعایت ظرافت ها، آیا ممکن بود از دنیا بروند در حالی که جانشینی مشخصنکرده باشند.

از همه بیشتر خود پیامبر(ص) نگران بودند ولی بروز نمی دادند، غمی بزرگ در دل پیامبر(ص) جا خوش کرده بود، یک اشکالی تو کار بود که در این کارتأخیر میشد؟!

آدرس کانال در ایتا eitaa.com/tarikhy

 

و در سروش Sapp.ir/tarikhye


از غریب ترین ایام زندگی ما ایام #مباهله است.

خیلی از ما عالمانه حرف می‌زنیم و عوامانه فكرمی‌كنیم در نتیجه آن اركان ولایت را تقریباً از دست می‌دهیم در حالی که آن اجزایغیر ركنی را خیلی محترم می‌شمریم مانند اول ذیحجه که سالروز ازدواج وجود مباركحضرت امیر با فاطمه زهرا(سلام الله علیهما) است اینها جزء واجبات غیر ركنی است.

#غدیر جزء واجبات ركنی امامت است،#مباهله جزء واجبات ركنی ولایت است ، با سالروز ازدواج فرق می‌كند. در حالی که نهرسانه‌ها از او نام می‌برند و نه حوزه‌ها خبری هست!

آن وقت آن مسائل واجبات غیر ركنی را خیلی دامنمی‌زنیم، آنها هم واجب هست اما مثل اجزای نماز است لکن حمد و سوره كجا، ركوع وسجود كجا؟! حمد و سوره واجب غیر ركنی است اما ركوع و سجود واجب ركنی است.

وقتی مأمون(علیه من الرحمن ما یستحق) ، به وجودمبارك امام رضا(سلام الله علیه) عرض می‌كند به چه دلیل علی بن ابیطالب(سلام اللهعلیه) افضل است؟ ایشان دیگر نفرمود غدیر، فرمود با آیه #انفسنا .

خدا وقتی وجود مبارك حضرت امیر علیه السلام را#جان_پیغمبر می‌داند از این بالاتر فضیلت فرض می‌شود؟!

من كنت مولاه فهذا علی مولاه»  كه گفته ی خود پیغمبر است هر چند آن هم از طرفخداست، کجا؛ و اینکه ذات اقدس اله خود فرموده علی جان پیغمبر است، کجا؟!  و وجود مبارك امام رضا علیه السلام به ایناستدلال كرد.

کانال در ایتا eitaa.com/tarikhy

در سروش Sapp.ir/tarikhye



بخش دو رعایت قانون و اخلاق

در تاریخ آمده که شمر به تنهایی قبل از درگیری های کربلابرای شناسائی به اطراف خیمه های امام و یارانش آمده بود تا نقاط قوت و ضعف را ارزیابیکند، وقتی دید چینش خیمه ها و موانع اطراف آن، استادانه است خشمگین ‏شد و شروعكرد به بد و بیراه گفتن.

یكى از اصحاب خودش را به امام حسین(ع) رساندو گفت: اجازه بدهید با یك تیر همین جا حرامش كنم. تیرهای من به خطا نمی رود.

امام فرمود: نه، نمى‏خواهم جنگ را شروعکنم. تا وقتی میان ما جنگ نشده، به صورت دو گروه مسلمان روبروى هم هستیم.

تا دست به جنگ نزنند، ما هم نمى‏ زنیم.

از دید امام، اصل بر احترام به قانون است حتی اگر فرصت هایخوبی از دست برود. زیبایی فرهنگ عاشورا اینجا نمایان میشود .

ولی در فرهنگ کفر و نفاق هر نوع بی قانونی برای رسیدن بههدف آزاد است، چنانکه یزید برای پیروزی بر مصعب، خانه کعبه را با منجنیق درهم می کوبد.

نمونه ای از زمان خودمان اگر بخواهیم بیان کنیم، شلیک بههواپیمای مسافربری ایران توسط آمریکا که ضد همه قوانین بشری بود، یا جنایات آمریکادر زندان گوانتانامو، اینها حتی به قوانین حداقلی سازمان ملل هم عمل نمی کنند.

لیکن خلبان جمهوری اسلامی ایران وقتی در دفاع مقدس می خواهدپل دشمن را بمباران کند، می بیند یک وسیله نقلیه شخصی روی پل است ، پل را نمی زند،این است شاگرد مکتب افتخار آمیز عاشورا.

کانال در ایتا eitaa.com/tarikhy

در سروش Sapp.ir/tarikhye

در گپ https://gap.im/tarikhy



به مناسبت توهین شیاطین به ساحت نبیگرامی اسلام محمد مصطفی(ص)

سوره مجادله با داستان زنى آغاز مىشود كه از قانون ظهار، نزد رسول خدا(ص) شكایت می برد.

قانون ظهار مربوط به قبل از اسلام است،به این شکل كه اگر مردى در مشاجره با زنش به او مى‏گفت تو مانند مادر من هستى، زن،خود به خود طلاق داده می شد و باید از خانه مرد مى‏رفت بدون هیچ اعتراض.

 پیامبر(ص) نمى پذیرد كه بر خلاف رسم عمل كند وزن را به پذیرش قانون ظهار توصیه مى كند.

 زن، اعتراض مى كند كه این قانون ظالمانه است ودر نهایت با خدا درد دل و شكایت می کند.

پیامبر در اوایل كار، اینرسم غلط را مانند بسیارى از رسوم دیگر بر هم نزد تا بتدریج اصلاح نماید.

این واقعه داراى نكاتى است به این شرح:

1- روابطپیامبر(ص) با مردم طوری است كه به خود حق مى دهند به مواضع ایشان انتقاد کنند. حتىدر جامعه مردسالار آن روز عربستان ، كه زن جنس دوم شمرده مى شد و از دختر داشتنشرمگین بودند، این زن به مجادله با پیامبر بر مى خیزد و مورد شماتت قرار نمى گیردكه چرا با مقام قدسى مجادله مى كنى ؟! تو را چه به فهم این مسائل !

2 - نهتنها این زن سرزنش نمى شود، بلكه اعتراض او موجب مى شود رسم قبلى منسوخ گردد.

قرآن كریم در مجادله میان زن و پیامبر(ص)،جانب زن را مى گیرد؟

این یکی از نمونه های آزادی در حکومتنبوی است و مسلمین به چنین پیامبر و دینی افتخار می کنند.


به نام خدا

نگاهی به ساعتم كردم ، تا پایان وقت كلاس پنجدقیقه بیشتر باقی نمانده بود. معلم در كلاس قدم می زد و خاطراتی را بازگو می‌كرد.

 پس ازنقل سه خاطره گفت : حالا اگر موافقید یك معما برای شما بگم : یك صدا جواب دادیم:بگین آقا .

 معمولابرای جواب دادن به معما رقابت سختی دركلاس ایجاد می‌شد ،بچه هایی كه عقب نشستهبودند برای این كه بهتر بشنوند، بلند شدند و روی میز نشستند، معلم آمد وسط كلاس ،همه به طرف او حالت گرفتند ، معلم روی میز من نشست، دستی روی شانه ام گذاشت و گفت:طولانی ترین صدای زنگ در دنیا كدامه ؟

هنوز حرف معلم تمام نشده بود ، صمدی كه در حاضرجوابی لنگه نداشت با عجله گفت : آقا زنگ ریاضی.

صدای خنده در كلاس پیچید، معلم گفت : نه ، تاجواب خیلی فاصله داری.

بعد روكرد به همه :فكركنید، من هم یك راهنماییمی‌كنم ، این زنگ در جنگ به صدا در آمده .

من گفتم: آقا اجازه صدای آژیر خطر ه.

معلم با لبخندی گفت : گوش كنید .

سر و صدای بچه ها كه به اوج رسیده بود فرو نشست.

دقت كنید ، این زنگ پس از انفجار یك خمپاره بهصدا در آمـده.

سكوت بر كلاس حاكم شد، مبصر گفت :آقا زنگ

اما بقیه جواب تو دهانش ماند .

معلم گفت : ظاهراً باید بیشتر راهنمایی كنم، اینزنگ كوچكه، صدای كمی داره و فقط صاحب زنگ صدای اون رو می شنوه .

یكی ازبچه ها پرسید آقا از زنگ ساعت مچی هم صداشكمتره ؟

معلم پاسخ داد: هم بله، هم خیر. بعد اندكی فكركرد و ادامه داد : جنس این زنگ نه از فه نه پلاستیك و نه چوب .

بچه ها ساكت بودند،هیچ‌كس جواب نداشت.

بیشتر راهنمایی می‌كنم: این زنگ تا الان 35سالهیكسره صدا می كنه .

یكی از دانش آموزان چشمش به تخته سیاه افتاد كهروی آن نوشته بود : سالروز فتح خرمشهر گرامی باد . ناخودآگاه جواب داد : صدای زنگمدرسه های خرمشهره .

 معلمآهسته گفت: هیچ كس نمی تونه صدای این زنگ رو قطع كنه .

 بچه هابا معمای مشكلی برخورد كرده بودند ، یكی با دفترش ور می رفت و فكر می كرد ، یكی بهسقف كلاس چشم دوخته بود ،دیگری مبهوت بود و لبخند می زد.

 معلم كهپاسخی نشنید گفت: این زنگ داخل بدن انسانه.

 چندلحظه ای ساكت شد، بعد به طرف گوش من اشاره كرد: گوش انسان چكش های ریزی داره كه میتونه در اثرصدای بسیار قوی حاصل ازانفجار به ارتعاش در آمده و صدای زنگ آهسته ای رودرگوش به وجود بیاره، اما از آنجایی كه این چكش‌‌ بسیار ظریفه و حالت تعادلِیجدیدی هم پیدا كرده و در قسمت گوش داخلیه، قابل دسترس نیست ، كسی نمی‌تونه اون‌ رومتوقف كنه، در نتیجه صدای  زنگی به طور دائمدر گوش شنیده می‌شه.

معلم ازجا بلند شد و ادامه داد : البته این صدابا عث سر درد و فشار عصبی برای فرد می‌شه، كسی كه در جنگ انفجارو در فاصله نزدیكحس كرده ممكنه چنین وضعیتی براش بوجود آمده باشه.

یكی از عقب كلاس با تعجب پرسید : اینطور كسی آیاالان وجود داره .؟!!

معلم نگاهی به او كرد وگفت : بله من یك بسیجی میشناسم كه زنگ جنگ هنوز درگوشش  صدا می‌كنه.

كلاس ساكت شد، همه بی‌حركت به معلم چشم دوختهبودند، معلم سكوت را شكست: مانند این فرد كسان دیگری هم هستن.

پرسیدم آیا این صدا باعث سر درد نمی شه ؟ گفت:هم سـر درد میاره و هم گاهی قسمتی از سر سنگین شده و كمی به قول ما خواب می‌ره.ادامه داد : خرمشهر راحت آزاد نشد ،اینا قهرمانایی بودن كه توانستن اونرو  آزاد كنن.

زنگ مدرسه زده شد . اما صداش با بقیه روزا خیلیتفاوت داشت، صدای سالهای جنگ رو توی اون دمیده بودن، توپخانه ها كه یكباره با همشلیك می‌كردن و خمپاره ها كه منفجر می‌شدن. در واقع این من بودم كه احساس می كردم با شیرنی ها و تلخی ‌های جنگ همراهشدم .

معلم به طرف تخته سیاه رفت و چون زنگ خورده بوداشاره كرد كه بچه ها ازكلاس بیرون بروند، اما كسی تمایل نداشت كلاس رو‌ ترك كنه،زیرا هنوز انتظار داشتن از خصوصیات آن بسیجی چیزهایی بشنون.

  معلمكه خاطره را پایان یافته می دانست ، دستی برای همه تكان داد و بیرون رفت .


به مناسبت اربعین حسینی

در واقعه عاشورا و ادامه آن در دوران اسارت،تمام اعضاء خانواده سیدالشهدا علیه السلام نقش ایفا کردند، حتی کودک شش ماهه نقشیپررنگ اجرا کرد که بیش از بقیه توانست قلبها را در طول تاریخ بلرزاند. دختر سهساله هم نقش بی نظیری به عهده داشت.

خواهر امام هم بارها در طول این مأموریت، نقش سرنوشتساز اجرا کرد. برادرش ابوالفضل (ع) هم که جهاد و فداکاریش در تاریخ نمونه شد.

در مبارزه، دست بسیار کار را به موفقیت نزدیک میکند نه دست تنها.

نقش زن در انقلاب اسلامی ایران خیلی پر رنگ دیدهشد و انقلاب به مردان خلاصه نشد، نوجوانها و جوانان هم نقش بسیار پر رنگی درانقلاب اسلامی داشتند، اینگونه بود که بار دیگر تجربه کردیم وقتی همه باهم واردمبارزه شویم موفق می شویم.

امروز اگر پیروزی در جهاد فرهنگی را خواهانیمباید مثل کربلا کوچک و بزرگ نقش ایفا کنیم.

برای شرکت در جهاد فرهنگی، کودک و نوجوان باید آموزشببینند، نوجوان خیلی بهتر در مبارزه با تهاجم فرهنگی می تواند عمل کند بشرطی کهاورا تجهیز کنیم به فنون مبارزه فرهنگی، قطعا مبارزه فرهنگی با شرکت همه اعضاءخانواده شیرین می شود .

یکی از درسهای عاشورا، حضور کل خانواده در جهادو امر به معروف و مقاومت دسته جمعی آنهاست.


(به مناسبت ایام شهادت پیامبر گرامی اسلام)

همانطور که معلم با زور نمی تواند علم را به قلب شاگردان نفوذ دهد، پیامبر کهکارش ظریف تر از معلم است نمی تواند با کشورگشایی بر پایه زور، مردم یک منطقه رادین دار و با تقوی کند.

اگر می بینیم مردم مدینه به اسلام ایمان آوردند چون با میل و رغبت، دنبالپیامبر(ص) آمده، از ایشان دعوت کردند به شهر آن ها برود و همه پیش شرط های پیامبررا هم پذیرفتند.

پیامبر صلی الله علیه و آله، مصعب را که جوانی آشنا با قرآن بود بدون لشکر کشیبه مدینه فرستادند، مصعب با خواندن آیات و سوره هایی از قرآن، توانست قلب مردم مدینهرا فتح کند.

اگر زور، ابزار پیامبر برای پیشرفت اسلام بود، دلها تصرف نمی شد، همین که پساز یکی دو قرن دانشمندان اسلامی توانستند در بخش بزرگی از جهان، سرآمد شوند دلیلبر پذیرش اسلام با شوق و علاقه بود و گرنه آئین متکی بر زور و فشار که نمیتواندصدها دانشمند بزرگ، تحویل بشریت دهد.

پیامبر(ص) حتی با قبایل یهودی مدینه پیمان همزیستی مسالمت آمیز بستند، بعدهااین پیمان توسط یهودیان نقض شد.

کاملترین نوع آزادی در زمان حاکمیت پیامبر(ص) دیده شد که هم در داخل کشور و همنسبت به سایر ملتها برخوردی ملایم همراه رحمت صورت گرفت.

 پیامبر رحمت حتی زمانی که با قبایلغیر مسلمان در نزدیک مرز کشور اسلامی، پیمان عدم تعرض امضا کردند هدایایی هم بهآنها داده و با این کار خاطره خوشی از عطوفت اسلامی را در دل آنها به یادگارگذاشتند.


قسمت چهارم:

پیشگامی در علم شیمى

مسلمین چون نردبانی باعث رشد بشر درعلم شدند و مقدمات آسایش و رفاه را فراهم آوردند، از این جهت حق بزرگی به بشریتدارند، به موارد زیر توجه کنیم:

ماكس میرهوف» در مورد جابربن حیانمى گوید: جابر، در تمام دنیا به پدر كیمیا معروف است. » ( نقل از کتاب میراثاسلام، ص 112)

علاّمه سیّد هبة الدین شهرستانى» از علمای مبارزضد استعماری در ایران و عراقمى نویسد: من پنجاه جلد از كتب جابر را دیده ام كه در همه آنها مطالب ازامام صادق(علیه السلام) نقل شده . دانشمندان اروپا، جابر را استاد حكمت لقبداده اند. ».( منبع: الدلائل و المسائل)

دكتر گوستاو لوبون» جامعه شناسفرانسوی مى نویسد: مسلمانها موادى را كشف كردند كه در صنعت مورد نیاز بود، .در رنگ سازى، ساختن فولاد و چرم سازى . اگر آزمایشهای هزار سال پیش مسلمین واكتشافات آنها نبود، لاوازیه نمى توانست قدمى به جلو بگذارد».( تمدّن اسلام وعرب، ص 612)

جرجى زیدان» تاریخ نگار مسیحی لبنانیمى نویسد: مسلمین علم شیمى را پایه گذارى كردند. توانستند اسید نیتریك،اسید سولفوریك، هیدرو كلریك، نیترات پتاسیم، الكل را كشف كنند.».( تاریخ تمدّناسلام، ج 1، ص 279)

ویل دورانت» در کتاب تاریخ تمدنیازده جلدی اش مى نویسد: شیمى به عنوان یكى از علوم، تقریباً از ابتكاراتمسلمانان است; زیرا آنها . پس از تحقیق، صدها داروى تازه ساختند، به وسیله كتبدانشمندان اسلامى ، علم شیمى در اروپا پیشرفت كرد».( تاریختمدّن، ج 11، ص 155)

کانال در ایتا eitaa.com/tarikhy

کانال در سروش Sapp.ir/tarikhye


در تاریخ می خوانیم زمانی که پیامبرخدا(ص) در مدینه بودندنامه ای به سران حکومتها از جمله به پادشاه ایران نوشتند، خسرو پرویز نامه پیامبر(ص)را پاره کرد.

 خسرو،بعد از آن طى نامه‌اى به کارگزار خود در یمن، دستور داد دو مرد چابک‌ سوار نزد اینمرد در حجاز بفرست تا خبرى از او براى من بیاورند.
دوچابک سوار به مدینه رفتند ، پیامبر به آنها فرمود : خداى متعال پسرخسرو، شیرویه را بر او چیره گردانید و خسرو کشته شد.
آن دو فرستاده به یمن باز گشتند و [ وقتی که خبر را درست یافتند] جمعیاز ایرانیان مقیم یمن ایمان آوردند.

وضع حکومت خسرو پرویز در آن روزگار چگونه بود؟


به مناسبت میلاد با برکت آنبزرگمرد:

ایشان حضورامام موسی کاظم (ع) و سه امام بعد از ایشان را درک کردند.

شرایط ی و فرهنگی

شیعه زیر فشار خفقانبه سر می برد. حضرت عبدالعظیم (ع) نیز از کینه خلفا در امان نبود و بار‌ها تصمیم به قتل او گرفتند.
به خلیفه گزارش دادند عبدالعظیم(ع) در سامرا با امام هادی علیه السّلام ملاقاتداشته، خلیفه خواست که او را دستگیر کنند. عبدالعظیم برای مصون ماندن از خطر،پنهان ‌شد و شهر به شهر می‌گشت تا به ری رسید و آنجا را برای ست انتخاب کرد.

از همان سال‌هاشهر ری یک مرکز مهمّ ست مسلمانان بود.


عبدالعظیم (ع) مخفیانه وارد ری شد، در زیر زمینخانه ای منزل گزید و کمتر خارج می‌شد، تعداد کمی از شیعیان از حضور این مرد بزرگدر ری با خبر بودند و مخفیانه به زیارتش می‌شتافتند.

تا اینکه پس از مدّتی خانه اش محلّ رفت و آمد مسلمین شد، از علوم و روایاتش بهرهمی‌گرفتند و عطر خاندان عصمت را از او می‌ جستند.
شیخ مفیددر کتاب اختصاص می نویسد امام رضا(ع) به وسیله عبدالعظیم حسنی(ع) پیامی به شیعیان فرستادند:
ای عبدالعظیم!سلام گرم مرا به دوستانم برسان و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت .ترک جدال در کارهای بیهوده دعوت کن.
به صله‌ رحمو رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت نما، چرا که این کار باعثنزدیک شدن به خداست.

دوستان ما نباید وقت ارزشمند خود را بهدشمنی با یکدیگر تلف کنند.


مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شدهبود. فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی، او را آزار می‏ داد. یك روز در محضر امامصادق، لب‏ به شكایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح كرد: فلان مبلغ‏قرض دارم، نمی دانم چه جور ادا كنم، فلان مبلغ خرج دارم و راه در آمدی‏ ندارم،بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده‏ام، به هر در بازی می‏روم به رویم‏ بسته می ‏شود. درآخر از امام تقاضا كرد درباره ‏اش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره ازكار فرو بسته او بگشاید.

امام صادق به كنیزی كه آنجا بود فرمود:برو آن كیسه اشرفی كه‏ منصور برای ما فرستاده بیاور.
كنیزك رفت و فورا كیسه اشرفی را حاضر كرد.
آنگاه به مفضل‏ بن قیس فرمود: در این كیسه چهار صددینار است و كمكی است برای‏ زندگی تو.
-
مفضل:  مقصودم از آنچه در حضورشما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش‏ دعا بود.
-
امام:  بسیار خوب، دعا هم می‏كنم . اما این نكته را به تو بگویم، هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردمتشریح نكن، اولین اثرش این است‏ كه وانمود می‏ شود تو درمیدان زندگی زمین خورده‏ای و از روزگار شكست‏ یافته ‏ای. در نظرها كوچك می‏ شوی. شخصیت و احترامت از میانمی ‏رود.

[میزان الحكمه ح 8098 ص 233 به نقل از كافى ج 4 ص 21 ح 7]

گوشه ای از اخلاق و رفتار فردی و اجتماعیپیامبر اسلام(ص)

به مناسبت میلاد پر برکت محمد مصطفی صلیالله علیه و آله

 حضرت امام حسین(ع) فرمودند از پدرم امیرمؤمنان (ع) درباره ویژگی زندگیپیامبر و اخلاق او سؤال کردم پدرم پاسخ مفصلی فرمود در بخشی از این پاسخ آمده است:

حضرت با همنشینان دائماً خوشرو، آسان گیر و ملایم بود هرگز خشن، سنگدل،پرخاشگر، بد زبان، عیبجو، و متملق نبود هیچکس از او مأیوس نمی شد و هر کس به درخانه او می آمد نومید باز نمی گشت.

سه چیز را از خود رهانیده بود: 1ـ بگو مگوهای بی ثمر  2- پرگوئی 3ـ دخالت در کاری که به او مربوط نبود.

و سه چیز را از خود دور کرده بود: 1ـ از کسی بدگوئی نمی کرد 2ـ کسی را سرزنش نمی فرمود 3ـ لغزشها وعیوب پنهان مردم را جستجو نمی کرد.

هرگز سخن نمی گفت مگر در مواردی که ثواب الهی را امید داشت.( دلائل النبوه بیهقی، جلد۱، صفحه ۲۹۰)-( بحار، ج 16، ص 152)

کانال ما در ایتا eitaa.com/tarikhy

و در سروش Sapp.ir/tarikhye

در گپ https://gap.im/tarikhy


هر دانشمند برجسته اسلامی که به مناطق تشنه معرفت در گوشه گوشه جهان مهاجرت کرده، یا از دل مردم آن کشورها جوشیده، دگرگونی های قابل توجه اسلامی بوجود آورده است، یکی از این مناطق مستعد هندوستان است که دهها شخصیت  اسلامی در آن حماسه آفریدند در این جا به چند نمونه از تلاش آن مردان بزرگ و اثرشان در بخش هایی از هند می پردازیم:

میر محمد مؤمن استرآبادی با مهاجرت به هندوستان در شهر دکن و حیدرآباد و گولکنده هند، توانست فعالیت بی نظیر تبلیغی انجام داده و حاکم این مناطق را از هندو به اسلام متمایل کند و سالها برای تقویت باورهای اسلامی مردم آن سامان ، بکوشد.

حتی کار تبلیغی استرآبادی در حدی قوی و قانع کننده بود که برهان نظام شاه در قرن دهم هجری رسما مذهب شیعه را پذیرفت، و به نام دوازده امام خطبه خواند، و در شهر احمد نگر مدرسه دینی تأسیس کرد.

در شهرهای بیجاپور و گولکنده هند نیز همزمان با حکومت صفوی در ایران، مذهب شیعه، رسمیت یافت. این ها همه در اثر تلاش تبلیغی علمایی چون استرآبادی بود.

میر مؤمن استرآبادی از نظر جایگاه علمی و آشنایی با علوم مهندسی و معماری و نفوذ ی و آثار فرهنگی اجتماعی که در هند برجای گذاشته برجسته ترین شخصیت دوره سلسله قطب شاهان است.

محمد قطب شاه که از کودکی تحت پرورش استرآبادی قرار گرفت، شاید یکی از وارسته ترین شاهان آن منطقه از هند است.

ادامه دارد.

منبع: میر محمد مؤمن استرآبادی(مروج تشیع در جنوب هند) نوشته محی الدین قادری


نویسنده سنی مذهب کتاب گار آصفیه می نویسد خاک حیدر آباد هند از ازل به محبت آل رسول مخلوط است . (کتاب گار آصفیه ص560 نوشته خواجه غلام حسین خان)

دانش ، تقوی ، اخلاق نرم و استعداد میر محمد استرابادی و دهها دانشمند دیگر که با او همکاری داشتند، توانست شیعه را محور امور فرهنگی در دوره قطب شاهان کند، در آن بخش از هندوستان از تعامل و همکاری عالمان با حاکمان نجیب، الگویی از حکومت و تمدن اسلامی در حال شکل گیری بود .

اما این چشم انداز، تحقق بیرونی نیافت زیرا اواخر قرن 11 هجری ، حکومت اسلامی دکن در کمال تأسف و ناباوری به دست ارتش هند سقوط کرد و به یکی از دوره های بی نظیر حیات اسلام و تشیع در جنوب هند خاتمه داده شد و جرقه تمدن اسلامی که در گوشه ای از شبه قاره هند زده شده بود به خاموشی گرایید و داغ آن بر دل مسلمان و شیعه نشست.

50 سال بعد شیعه از گوشه ای دیگر (شمال هند در شهر لکهنو) دوباره جوشش آغاز کرد ( قرن 12 هجری) و حیاتی دوباره گرفت، سلطنت اَوَد آغاز به کار کرد، عالمان بسیاری از میان هندیان پدید آمدند و جوامع شیعی هند را رهبری کردند.

اما بدترین اتفاقی که در قرن 12 در هند افتاد این بود که نظامیان انگلیس با قدرت سلاح، بمرور بر کل هندوستان مسلط شدند .

منبع: میر محمد مؤمن استرآبادی(مروج تشیع در جنوب هند) نوشته محی الدین قادری

کانال تاریخ اسلام در ایتا eitaa.com/tarikhy

و در سروش Sapp.ir/tarikhye


بحث در مورد مجاهدتهای میر محمد استرابادی را همین جا پایان می دهیم و از این قسمت به زندگی پر فراز و نشیب دانشمندی دیگر از شیعیان هند می پردازیم:

 آیا می دانید کدام دانشمند هندوستانی حق عظیمی به گردن مسلمین دارد ؟

علامه امینی صاحب كتاب الغدیر، متعجب از تلاش اوست و در وصفش گفته: او پرچم پیروزی حق است، او آیت بزرگی از آیات خداست، آوازه کتاب او خاور و باختر را فراگرفت، کتاب او معجزه روشن است.(1)

 امام خمینی در باره اهمیت کتاب او می‏نویسند:
چنین كتابی تاكنون نوشته نشده .(2)

 استاد محمد رضا حكیمی در باره کتاب عبقات او می‏نویسد:
به راستی كتاب عبقات، عظیم است. آن اقیانوس بیكران و آن دریای ژرف، این كتاب است. این چنین كتابی در دیگر ملت ها نیز همانند ندارد.(3)

شیخ عباس قمی می‏نویسد: او فخر شیعه و مولای ما است.(4)

او علامه میر حامد حسین است ، در روزگاری که میرفت در هند با دسیسه قدرتها، بین مسلمین اختلاف فرقه ای بوجود آید، میر حامد حسین با یک جهاد علمی طولانی توانست با ارائه کتابی که دوست و دشمن را به اعجاب واداشت، تهدید را از مسلمین خصوصا در هند و پاکستان و افغانستان دور کند.

در این راه او همه آسایش خودرا فدا کرد، چون می خواست کتابش مستند باشد مجبور بود با وسایل نقلیه قرن سیزدهم هجری به چند کشور اسلامی جهت بدست آوردن کتابهای کمیاب مورد نیازش سفر کند و بارها جانش در معرض خطر قرار گیرد ولی به تلاش خود ادامه دهد.

پاورقی:

1- امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۵۶

2- كشف الاسرار، امام خمینی، ص ۱۷۸

3- میرحامد حسین، ص ۹۵

4- فوائد الرضویه، ص‏۲۲۲

با هجوم فرهنگی انگلیس در اواسط قرن 13 و کنار گذاشتن فارسی از زبان رسمی و آموزشی، رابطه نسل های بعد به مرور با زبان فارسی قطع شد و کتب با ارزش علمی و اسلامی که اکثرا به زبان فارسی نوشته شده بود به حاشیه رانده شد و این گنج های معرفت به کنج کتابخانه های متروک و خاموش خزید.

مسلمانان عکس العمل نشان داده و زبان اردو را جایگزین فارسی نمودند به این شکل بخش زیادی از سرمایه فرهنگی از فارسی به اردو ترجمه شد و زبان جدید در همه رشته های دانشگاه حیدر آباد جا افتاد. اما زبان اردو هم بمرور توسط حکومت مرکزی هند حذف شد و تمام آثار فرهنگی دانشمندان که به زبان اردو برگردان شده بود غیر قابل استفاده شد، زیرا نسل جوان بخاطر ت های استعماری، دروس دانشگاهی را فقط با زبان انگلیسی می آموخت، پس بمرور از زبان اردو هم فاصله گرفت.(ص90)

اکنون اندک دانشمندی که در حیدر آباد و دکن مانده بودند حال خوشی نداشتند و با چکمه نظامیان انگلیس که بر شاهراه اقتصاد و فرهنگ فشار می آورد هر روز منزوی تر می شدند (ص80)

تا اواخر قرن 13 بعضی ها هنوز مقاومت می کردند و نیم نفسی می کشیدند از آن جمله سید عباس خراسانی، و خطیب و سید صمصام شیرازی مدیر نشریه شیراز از آخرین سفیران مسلمان بودند که تا سالها بعد از اشغال نظامی حیدرآباد در این منطقه از هند فرهنگ اسلامی را ترویج می کردند.

منبع: میر محمد مؤمن استرآبادی(مروج تشیع در جنوب هند) نوشته محی الدین قادری


میر محمد استرآبادی به مقام پیشوایی که در حد جانشین پادشاه، قدرت داشت منصوب شد و با راهنمایی او بود که شاه به ترویج علوم دینی علاقمند گردید.

فعالیت های تبلیغی این عالم بزرگ و دوستانش چون خورشیدی بود که مرزها را در نوردید و موجب شد که از کشورهایی چون ایران و لبنان و عراق ، علمای دلسوز، دامن همت به کمر زده ، به هند هجرت کنند و صدای اسلام را به مردم برسانند. از آن جمله بود ابن خاتون که خودعالمی بزرگ و محور مراجعه علما در جبل عامل لبنان به شمار می رفت، اما جاذبه حیدر آباد و زمینه بسیار مناسب برای تبلیغ اسلام، اورا به هندوستان کشاند.

محور همه این فعالیت ها تا مدتهای طولانی، میر محمد مؤمن استرابادی بود، او توانست از محمد قلی قطب شاه که پادشاهی جوان، گریزان از مذهب و عاشق پیشه بود، فردی بسازد که در مقایسه با سایر شاهان دکن از کارنامه خوبی برخوردار شد.

مدیریت و نظارت دانشمند با استعدادی چون استرابادی بر مراسم مذهبی، این امور را چنان دلپذیر و جذاب کرده بود که شاه و گدا، مسلمان و در بسیاری مواقع غیر مسلمانها از روی خلوص و اعتقاد در مراسم شرکت می کردند. اوج این مراسم، عزاداری های عاشورا و جشن های ربیع الاول بود.

منبع: میر محمد مؤمن استرآبادی(مروج تشیع در جنوب هند) نوشته محی الدین قادری


هر دانشمند برجسته اسلامی که به مناطق تشنه معرفت در گوشه گوشه جهان مهاجرت کرده، یا از دل مردم آن کشورها جوشیده، دگرگونی های قابل توجه اسلامی بوجود آورده است، یکی از این مناطق مستعد هندوستان است که دهها شخصیت  اسلامی در آن حماسه آفریدند در این جا به چند نمونه از تلاش آن مردان بزرگ و اثرشان در بخش هایی از هند می پردازیم:

میر محمد مؤمن استرآبادی با مهاجرت به هندوستان در شهر دکن و حیدرآباد و گولکنده هند، توانست فعالیت بی نظیر تبلیغی انجام داده و حاکم این مناطق را از هندو به اسلام متمایل کند و سالها برای تقویت باورهای اسلامی مردم آن سامان ، بکوشد.

حتی کار تبلیغی استرآبادی در حدی قوی و قانع کننده بود که برهان نظام شاه در قرن دهم هجری رسما مذهب شیعه را پذیرفت، و به نام دوازده امام خطبه خواند، و در شهر احمد نگر مدرسه دینی تأسیس کرد.

در شهرهای بیجاپور و گولکنده هند نیز همزمان با حکومت صفوی در ایران، مذهب شیعه، رسمیت یافت. این ها همه در اثر تلاش تبلیغی علمایی چون استرآبادی بود.

میر مؤمن استرآبادی از نظر جایگاه علمی و آشنایی با علوم مهندسی و معماری و نفوذ ی و آثار فرهنگی اجتماعی که در هند برجای گذاشته برجسته ترین شخصیت دوره سلسله قطب شاهان است.

محمد قطب شاه که از کودکی تحت پرورش استرآبادی قرار گرفت، شاید یکی از وارسته ترین شاهان آن منطقه از هند است.

ادامه دارد.

منبع: میر محمد مؤمن استرآبادی(مروج تشیع در جنوب هند) نوشته محی الدین قادری


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

Factory NHL Online: Wholesale Winnipeg Jets Jerseys. بزرگ ترین وب سایت کلیپ وبلاگ نمایندگی صالحی گلچین مطالب وب tesmeedipect hapsronfiche ibadasco مُحَمَّدغَفُورَرئِیِسِیَان Deborah's blog graphrouncafort